استمداد سردبیر از تمام مخابراتی ها برای کمک به یک مادر و فرزند مخابراتی
مخابرات ما (سردبیر) – آنچه ما را با دیگر موجودات متفاوت می کند احساس است. اما آنچه ما را به هم پیوند می دهد حس همدردی است برای از بین بردن حس تنهایی و بی کسی.
امروز یک مادر و فرزند خردسالش (وظیفه بگیر) دچار مشکلات حادی شده اند و در عین بی کسی رو به سوی خانه شما (مخابرات ما) آورده اند. از زمان قطع همان مبلغ اندک خواربار زندگی به شدت به آنان سخت می گذرد و قدرت تهیه مایحتاج اولیه و داروهای بیماری نیز از آنان سلب شده است. تا آنجا که می شد دوستان سردبیر کمک کردند، همچنین در پاتوق بازنشستگان چند نفری یاری کردند اما برای حل این مشکل به کمک شما نیاز دارم.
از همه مخابراتی ها، از همه خانواده های غیرمخابراتی که دلی در سینه و محبتی در این دل دارند استدعا می کنم هر چه در توان دارند دریغ نکنند.این یک ازمایش کوچک است تا بدانیم آیا رفتار دیگران با ما مخابراتی ها، قلب هایمان را تاریک کرده یا نه!
لطفا هر قدر در توان دارید به حساب مستقیم فرد نیازمند واریز کنید و سپس با نوشتن کامنت در زیر همین مطلب به ما هم اطلاع دهید.چنانچه اطلاعات بیشتری می خواهید در پاتوق بازنشستگان، می توانید پیدا کنید.
۶۰۳۷۷۰۱۱۷۶۷۸۳۴۶۹
الهه … پور
چنانچه به جز کمک های اولیه، می توانید کمک ماندگاری در حق این دو انجام دهید حتما با من تماس بگیرید.
در موارد حاد به شما مراجعه و درخواست کمک می کنم – سردبیر
شهروند بی پناه
در پاسخ به سردبیر – مخابرات ما. سلام جناب سردبیر، نمیدونم چی خطابتون کنم سنگ صبور دلسوز مرهم کلامی درخور شخصیت وقلب پاکتون پیدا نمیکنم، من عاجزانه خواهرانه خواهش میکنم ازشما مارو تنها نگذارید … من مشکل قلب و قندم وفشارم حاده دیگه نمی تونم برم سر کار! الان تنها روزنه ی امیدمون بعد خدا به خود خدا قسم همین جاست، که اگر اونم بسته بشه وامیدمون ناامید باید جمع کنیم بریم اواره ی کوچه وخیابون وپارک بشیم … چون دخترم چندماهه غذای درست حسابی نخورده خیلی وزن کم کرده میترسم سوتغذیه بگیره |
سلام. مبلغ صدو پنجاه ناقابل واریز گردید . سپاس از پیگیری شما
باسلام مبلغ دویست هزار تومان بسیار ناقابل پرداخت شد انسانیت زنده اس
خسته نباشید هرگز
سلام سردبیر عزیز
لازم است تشکر ویژه ایی کنم بابت وقتی که گذاشتید و به تک تک کامنت ها جواب دادید.
شما و کلیه دوستان مصداق این بیت حضرت حافظ هستید که می فرمایند
بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند.
سلام
این وظیفه ماست وقتی مهمون دعوت می کنیم خدمتشون باشیم
مبلغ ۱۰۰۰۰۰تومان مورخه ۱۴۰۲/۰۳/۱۶واریز شد.اصفهان
ممنونم دوست اصفهانی من
مبلغ ۱۰۰ هزار تومان ناقابل واریز شد.
ممنونم احمد جان
سلام مبلغی واریز شد.
ممنونم حسین جان
دست شما درد نکنه
مبلغ ناقابلی واریز شد
خیلی لطف کردین
ممنونم
دویست تومان بسیارناچیز واریزشد.
امیدوارم خداوند توانا کمک شان کند و زودتر سلامتی و خیر و برکت در زندگی شان جاری شود.
از شما هم ممنون که بانی خیر شده اید .شاد و سلامت باشید.
فرزانه مهربان
خدای بزرگ زندگیتونو سرشار از خیر و برکت کنه
سلام
مبلغ ۱۰۰ تومان واریز شد.
با تشکر از زحمات و دلسوزی و انسانیت شما.
ممنونم
دلتون شاد و قلبتون پر انرژی
سلام مبلغ۱۰۰تومن واریز شد.
ممنونم
باران بهاری زندگیتونو سرشار از زیبایی کنه انشا الله
با سلام
مبلغ ناچیز واریز شد.
ممنونم آقا رضا
لطف کردین
به کعبه گفتم : تو از خاک و من از خاک چرا باید به دور تو بگردم
ندا آمد : تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم
ایام حج نزدیک است و این استمداد بهانه ای شد به مروری بربرگ زرین خاطرات از حقایق روزکار
که در آنها خداوند برای بندگان خود پیام بی واسطه و روشنی دارد .
پرواز در آسمان رحمت بی کران الهی
در روزگاران نه چندان دور …
ایام حج نزدیک بود. اربابی مهیّای سفر حج بود از همه اقوام دور و نزدیک و دوستان و آشنایان وخدمتکاران و کنیزان حلالیت طلبیده و حساب و کتابها و وجوهات شرعی را سر سامان داده و راهی سفر حج شد.
در راه و در طول زمان حج یکی از کنیزان خود را همواره جلوتر از خود می دید و هر چه تلاش می کرد که به او برسد و بپرسد که تو اینجا چه می کنی ؟ مقدور نبود تا اینکه زمان بازگشت فرا رسید و به محض رسیدن به خانه اهل خانه را احضار کرده و از کنیز مورد نظر پرسید : در ایامی که نبودم تو کجا بودی و چه می کردی ؟
کنیز که ترسیده بود گفت : در خانه و مشغول انجام وظایف روزمره خود
ارباب که تایید بقیه اهل خانه را دید گفت : به غیر از وظایفت دیگر چه کرده ای؟
کنیز با گریه و التماس به پای ارباب افتاده و تقاضای عفو و بخشش کرد و گفت که قصد پنهان کاری نداشته و منتظربوده بعد از رفع خستگی سفر به ارباب اطلاع دهد که همسایه فقیرشان که زنی است با چند فرزند یتیم بعد از رفتن ایشان به سفر حج ، شبی به خانه آنها آمد و گفت چند روز است که بچه هایش سر گرسنه به بالین میگذارند ولی امشب بوی غذایتان آنها را بی تاب کرده وتحمل گرسنگی را از آنها گرفته کمی غذا کمک کنید .
من به آغل گوسفندان رفته و برّه ای را با روسری خود خفه کرده گوشتش را به آنها دادم ترا به خدا مرا ببخشید .
اهل خانه پرسیدند که شما چکونه مطلع شدید ؟
ارباب حکایت خود گفت : که او را همواره جلوتر از خود می دیدم و هر چه تلاش می کردم که به او برسم و بپرسم که تو اینجا چه می کنی مقدور نبود تا الان
برخیز فرزند که حج تو قبول است که از من نیست ………….
پر واضح است که چرا قلم شاعر این چنین نگاشته است :
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم نداند که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی ؟
لبخند الیسا کوچولوهای این سرزمین همچون بال های سیمرغ گون منتظرند تا عاشقان رب الودود را به طواف حرم کبریایی ببرند( بی آنکه خود بدانند و لبخند و شادی آن در روز یوم الحسره بر لبانشان نقش می بندد )
حج مقبول
شخصی به نام عبدالجبار مستوفی به حج می رفت. او هزار دینار زر همراه خود داشت. روزی از کوچه ای در کوفه رد می شد که اتفاقاً به خرابه ای رسید. زنی را دید که در آن جا جست و جو می کرد و دنبال چیزی بود. ناگاه در گوشه ای مرغ مرده ای را دید، آن را زیر چادر گرفت و از آن خرابه دور شد.
عبدالجبار با خود گفت: همانا این زن احتیاج دارد، باید ببینم که وضع او چگونه است؟ در عقب او رفت تا این که زن داخل خانه ای شد. کودکانش پیش او جمع شدند و گفتند: ای مادر! برای ما چه آورده ای که از گرسنگی هلاک شدیم؟ زن گفت: مرغی آورده ام تا برای شما بریان کنم.
عبدالجبار چون این سخن را شنید، گریست و از همسایگان آن زن احوالش را پرسید. گفتند: زن عبدالله بن زید علوی است. شوهرش را حجاج کشته و کودکانش را یتیم کرده است. مروت خاندان رسالت وی را نمی گذارد که از کسی چیزی طلب کند.
عبدالجبار با خود گفت: اگر حج خواهی کرد، حج تو این است. آن هزار دینار زر از میان باز کرد و به آن خانه رفت و کیسه زر را به زن داده، باز گشت. و خودش در آن سال در کوفه ماند و به سقایی مشغول شد. چون حاجیان مراجعه کردند و به کوفه نزدیک شدند، مردمان به استقبال آنان رفتند. عبدالجبار نیز رفت. چون نزدیک قافله رسید، شتر سواری جلو آمد و بر وی سلام کرد و گفت: ای خواجه عبدالجبار! از آن روز که در عرفات هزار دینار به من سپرده ای تو را می جویم، زر خود را بستان و ده هزار دینار به وی داد و ناپدید شد.
آوازی برآمد که ای عبدالجبار! هزار دینار در راه ما بذل کردی، ده هزار دینارست فرستادیم و فرشته ای را به صورت تو خلق کردیم تا از برایت هر ساله حج گزارد تا زنده باشی که برای بندگانم معلوم شود که رنج هیچ نیکوکاری به درگاه ما ضایع نیست.
خدمت سر دبیر عزیز و همکاران گرامیشان عرض ادب و خسته نباشید دارم
گامی بس کوچک برداشته شد( یک میلیون و صد و پنجاه تومان ) انشالله خداوند به کرم خود آن را افزون کند
و شما وخانواده محترمتان را سلامتی و طول عمر با عزت عنایت فرماید. ” آمین یا رب العالمین “
سپاسگزارم
بیش از یک میلیون تومن اون ۱۵۰ تومنش برام ارزش داره
نشون میده هر چی موجودی بوده برای این امر پرداختین.
هیچ نمیشه گفت جز اینکه “حجتان مقبول حاجی”
سردبیر محترم
مبلغ ناچیزی واریز شد
ممنونم علی آقا
خدا دروازه های نیکی رو به روی شما باز کنه
سلام .مهربان سردبیر
ناقابله .۱۰۰هزار تومن واریز شد
صوابش برای شما انشالله
ممنونم
۵ ساله بازنشسته شدین ولی هنوز قلبتون برای مخابراتی می تپه!
این قلب طلاست!
سلام دوستان با تشکر از کسانی که کمک کردن و انشالله مشکل این عزیزان حل بشه ولی یه نکته ای رو عرض کنم این کمکها رو مدیران عزیز نجومی بگیر و خیلی باسواد و خیلی خیلی دلسوز باید انجام بدن نه شماها الان شما دارین هی پول واریز می کنید مدیران میگن خب اینها که مشکلی ندارن اینهمه که میگن ما کرایه تاکسی نداریم پول یک کیلو گوشت نداریم پس چی شد اینها که خیلی دست به نقدن پس دوستان اگر هم میخواید کمک کنید پیام نذارید بالاخره سردبیر یه شماره حسابی دادن حساب کتاب هم دستشون هست ممنونم جناب سردبیر این پیاممو مثل پیام های دیگه ام حذف نکن منتشر کن بابا جان ممنونم
دوست خوبم
همیشه طرف منفی ماجرا رو می بینید؟
اتفاقا همه می بینن این پولها با اندک موجودی ته حسابها پرداخت میشه بنابراین حرفتون کلا غلطه
ضمن اینکه وقتی اونایی که گفتین این همه محبت و اتحاد رو ببینن قطعا …
چرا باید برای گرفتن حقت خودتو بیچاره ونادار نشون بدی؟
عیسی به دین خویش ،موسی به دین خویش…!!خداخیرت بده سردبیرکه باعث بانی خیرشدی..حیف ندارم..حیف!!!
مخلصیم دوست من
صدتومان ناقابل واریز شد
دوست خوبم
تشکر میکنم
با وجود همه مشکلات محبت کردین
با سلام و تشکر از سردبیر محترم مبلغ ناچیز واریز شد.
ممنونم-
جدید عزیز
خدای مهربان جبرانش کنه
باسلام مبلغ صد تومن ناقابل واریز شد
مهدی جان
ممنونم
چراغ راهتون باشه این قلب مهربونتون
سلام افتخار این کارها برای سهامداران عمده و مدیر عامل واقعا افسوس افسوس
یه هدیه ناقابل ۱۰۰ تومنی هم از طرف بنده واریز شد.
دوست خوبم
ممنونم
خیر و برکت نیکی کردن در زندگیتون جاری بشه انشا اله