تودیع و معارفه ای از جنس احساس, با زیر صدای باران بهاری و اشک های یادگاری.
برای عضویت در سایت کلیک کنید.
مخابرات ما – دقایقی قبل یک عمر خاطره, در زیر لرزش پرده اشک ها در جلوی چشم هایمان رژه رفت.
دقایقی قبل جلسه تودیع و معارفه در خراسان رضوی تمام شد.اما هیچ شباهتی به تودیع ها و معارفه های قبلی نداشت.بیشتر شبیه یک جلسه خاطره انگیز بازنشستگی بود.
مهندس کارگزار مدیر منطقه خراسان رضوی در آخرین روز کار و کارمندی, زبانش را سپرد به احساسش و خاطرات سی ساله اش را در میان دوستان و همکاران -بیشتر عمرش- مرور کرد.
امروز نه از پاورپوینتی نشانه بود نه از آمار و نشانه های خسته کننده! امروز روز جولان احساس بود.
مهندس کارگزار از خاطرات جوانیش گفت.زمانی که کارمندی تازه وارد بود تا آنروز که مدیر جدید منطقه-جانشینش- بعنوان جوانی تازه استخدام به واحد او اضافه شد.از روزهایی که آی تی هنوز تازه وارد بود و کار در این فضا ناآشنا.
از روزهایی که به کرمان رفته بود و زلزله دردناک و وحشتناک بم ملتی را به عزای مردم شهری نشاند! از روزهایی که در مخابرات ایران بود و مهمان تهرانی ها, از روزهای بازگشت دوباره به مشهد گفت تا …. امروز که دیگر رخت بازنشستگی بر قامتش نشسته است.
راستی او از جنگ هم گفت. اما حکایت او نه خشونت جنگ را داشت, نه رنگ و بوی خون می داد! حدیث او به لطافت یک شهادت بود, شهادت برادر, یادواره شهیدان شد این مجلس.و … بعد اشک ها بود که درآمد و مهمان کاسه چشم ها شد.
دیگر این کارگزار آن کارگزار همیشه نبود! تا آخر جلسه چند بار دیگر نیز چشم هایش تر شد.
جالب بود!
مدیران هم می توانند احساس را به پرواز درآورند و اشک درو کنند! پس احساس همگانی است!
.
پس از او مهندس اروجی باز از شروعش گفت.باز از ارزوها و رویاهایش گفت.تارسیدن به فردایی که باید از امروز بهتر باشد, ما را با خود همراه کرد.
مهندس یافتیان, سخنران بعدی جلسه بود.این نیز به تبعیت از فضای احساسی جلسه راه به جایی نبرد جز حرف از خوب و بدهای احساس آدمها. به روش های مدیریتی و کنترل اراده و خشم.
.
پس از او بیدخام بعنوان مدیر کل روابط عمومی و سکاندار نمای بیرونی مخابرات پشت تریبون قرار گرفت و پیامهای مختلف مهندس صدری را برای این دو -مدیر سابق و مدیر لاحق- خواند.
.
بخش پایانی هدایای بزرگی بود که همه به رسم یادبود به مهندس کارگزار دادند.کاش هدایای این روز را کوچک ولی پر ارزش انتخاب می کردند.کاش!
.در پایان عکس های یادگاری مهمان فضای جلسه شد.
.
حالا مهندس کارگزار بازنشسته شده و به دیدار فردایی خارج از مخابرات خواهد رفت.تا خودش از آینده نگوید مانیز لب به سخن نخواهیم گشود هر چند که راه آینده اش برای ما روشن است.صد البته آرزو می کنیم آینده اش براستی روشن و تابناک باشد.
حالا مهندس اروجی سکاندار مخابرات این استان است.تا دیروز اگر به او نزدیک می شدیم برای کمک بود اما امروز قطع و یقین از او فاصله می گیریم تا فضای موجود را بخوبی درک کند و خود, همراهان آینده اش را برگزیند.
می نشینیم و به فردا فکر می کنیم. به فردا ….!
برای عضویت در سایت کلیک کنید.
بعضی خاطرات از یاد ادم نمیره .سال۸۷خرداد ماه جناب کارگزار یه ماموریت خارج از کشور داشت.نامه دریافت ارز ایشان رو من تهیه وجهت امضا ارسال نمودم.به دلیل مشکلات ودر گیری با مدیر وقت یه اشتباه در تایپ که قابل اغماض بود مستمسکی شد که مدیر وقت در اون ماه۵۰ساعت از اضافه کار من کم کرد. متاسفانه حقوق خرداد ماه ۸۷مبنای تطبیق وصدور احکام پس از خصوصی سازی قرار گرفت واز تیر ما۸۷تا حالاکه بازنشسته شده ام هرماه مبلغ ۱۵۰هزار تومان زیان مالی شامل حال من شده .بعضی از اشتباهات ادم تا لحظه مرگ وبعد از ان گریبانگیر ادم میشه.بعضی از تصمیمات مدیران گاهی تا لحظه مرگ کارمندان رو شاد ویا غمگین میکنه.کمی دقت مایه سعادت است
انشالله که مهندس اروجی کاری بیشتر از داستان گفتن و درآوردن اشک همکاران بلد باشن
کاش مخابرات زودتر با استعدادهای آقای کارگزار آشنا میشد تا ایشون رو در محل مناسبتری به کار میگرفت
همکارانی که آقای اروجی رو می شناسند ازشون خوب می گن امیدوارم در مسئولیت جدید همینطور باشند و به کارکنان هم فکر کنن و تمرکزشان فقط روی کابل و فیبر نباشه
برای منابع انسانی کاری نکرد من که هر درخواستی داشتم پاسخ مثبتی از ایشان ندیدم شش ماه در لیست انتظار ملاقات با ایشان ماندم و بارها بخاطر مشکلات زندگی ام گریستم مشکلاتی که ایشان براحتی می توانستند به حلش کمک کنند اما درهای اتاقشان را بروی ما بستند…..