نخستین مرکز تلفن دیجیتالی(عصر) ۲۵۰ شماره ای چهل سال پیش در ایران تولید شد اما …
مخابرات ما – جزو تجهیزات مخابرات و ارتباطات سفارتخانه، یک “وُرکاستیشن” (یعنی سامانهای قویتر از رایانههای رومیزی معمولی) نیز بود.
مخابرات ما ( محمد – آی.تی.آنالیز) – روز سیزدهم آبان سال ۱۳۵۸ با تصرف سفارتخانه آمریکا در تهران توسط دانشجویان خط امام، تجهیزات مخابرات و ارتباطات بهعلاوه تمامی مدارک و مستندات سامانههای مخابراتی موجود در محل سفارت، صحیح و سالم به دست دانشجویان افتاد و چند روز بعد همه آنها به مرکز تحقیقات مخابرات ایران واقع در انتهای خیابان کارگر منتقل شدند تا توسط کارشناسان وزارت پست و تلگراف و تلفن بررسی شوند.
جزو تجهیزات مخابرات و ارتباطات سفارتخانه، یک “وُرکاستیشن” (یعنی سامانهای قویتر از رایانههای رومیزی معمولی) نیز بود.
در نخستین مواجهه کارشناسان مخابرات با سامانههای الکترونیکی سفارت و مدارک منضم به آنها معلوم شد همه تجهیزات به دست آمده، از نوع دیجیتالی و در نوع خود یگانهاند و در مجموع یک مرکز تلفن دیجیتالی فوق مدرن را تشکیل میدهند که تا آن زمان در هیچ بازاری قابل خرید و فروش نبود. البته ارتباطات این مرکز تلفن از طریق یک آنتن ماهوارهای دوطرفه با پایگاههایی در خارج از ایران برقرار میشد و برای آنکه در شبکههای شهری به خدمت گرفته شود، باید در طراحی مدارات خطوط ارتباطیاش تجدید نظر و اصلاحاتی اعمال میشد.
با مطالعه مستندات منضم به سامانههای به دست آمده معلوم شد که آنها نیز مجموعه یگانه و کاملی از دقیقترین مدارک رفعخرابی، مرمت، نگهداری و بهرهبرداریاند که با داشتن نقشههای مداری کامل، برای مهندسی معکوس و ساخت نمونه مهندسی نیز، به کار میآیند!
کمتر از شش سال از واقعه تسخیر لانه جاسوسی گذشته بود که روزی (در سال ۱۳۶۴) به اتاق ۵۰۴ ساختمان شرکت مخابرات واقع در سید خندان (که امروز ساختمان اصلی شرکت ارتباطات زیرساخت است) فراخوانده شدم.
در آن زمان، در اتاق ۵۰۴، جلسههای گروههای مطالعاتی برگزار میشد. با اتاق ۵۰۴ تنها یک طبقه فاصله داشتم. پس طبق معمول، قلم و کاغذی سفید برداشتم و از محل کارم (اتاق ۴۱۲) به اتاق ۵۰۴ رفتم، ولی به جای اعضای گروه مطالعاتی، دکتر صلاحی از مرکز تحقیقات مخابرات را دیدم که با رییسم عبدالصالح کهزادی و یکی از همکارانم مشغول مذاکره بود. از ترکیب اعضای جلسه و محل برگزاری آن، احساس کردم که موضوعی خاص باید مطرح باشد که نباید برملا شود! دکتر صلاحی میگفت: اگر مشخصات فنی مورد نظر شرکت مخابرات و قطعات لازم را امروز به او بدهند ششماه بعد اولین مرکز تلفن دیجیتالی ساخته شده در مرکز تحقیقات مخابرات ایران را تحویل میدهد.
بهرغم آنکه گفتههایش به نظرم باورنکردنی میآمد، از من خواسته شد نوشتن صورتجلسه را با گفتههای مذکور شروع کنم، سپس موظف شدم مشخصات فنی مرکز تلفن مورد نظر اعضای جلسه را در ادامه همان جمله بنویسم و تحویل دکتر صلاحی بدهم. مشخصات فنی مراکز تلفنی که معمولا به زبان انگلیسی و برای برگزاری مناقصههای بینالمللی تهیه میشد و کتابچهای چند ده صفحهای حاوی درخواستهای تخصصی شرکت مخابرات بود، برای تولید داخلی نخستین مرکز تلفن دیجیتالی کشور، استثنائا به فارسی و تنها در یک صفحه، فیالبداهه تهیه شد درحالی که فقط بخش مربوط به مشخصات سیگنالینگ شبکه عمومی مخابرات کشور را کم داشت و آن هم بنا شد بروم یک نسخه از مشخصات سیگنالیگ را از اتاقم بیاورم و به صورتجلسه پیوست کنم و تحویل دکتر صلاحی بدهم که چند دقیقه بعد رفتم، آوردم و تحویل دادم. رییس هم موظف شد، قطعات لازم برای تولید مرکز تلفن مورد نظر را که دکتر صلاحی، تعداد و نوع قطعاتش را فهرست کرده و به او داده بود، هر چه زودتر از منابع خارجی تهیه کند و تحویل دکتر صلاحی دهد.
در پایان جلسه، بهطور شفاهی تاکید شد: صورتجلسه تکثیر نمیشود؛ مذاکرات این جلسه تا زمان ساخت مرکز تلفن مخفی میماند و جایی درز نمیکند.
یک ماه بعد، رییسم خبر داد که نامزد ماموریتی به فرانسه برای بازدید از خط تولید کارت تلفن همگانی در کارخانه شرکت «شلومبرژه» شدهام و از من خواست گذرنامهام را در اختیارش بگذارم تا روادید لازم برای ورود به فرانسه تهیه شود. بعدا معلوم شد که من در این ماموریت تنها نیستم و با خودش به اتفاق سه نفر دیگر در این ماموریت همراه خواهم بود.
چون که از ما پنج نفر، سه نفرمان، اعضای آن جلسه بودیم و دو نفر دیگر در آن جلسه حضور نداشتند و حالا همراه ما شده بودند، اول نفهمیدم که ماموریت تیم ما، در واقع خرید قطعات سفارش داده شده است. وقتی که به پاریس رسیدیم، دیدم شخصی اهل الجزیره که در فرانسه دارای شرکتی تخصصی در زمینه خرید و فروش تجهیزات الکترونیکی بود، به استقبال ما آمده. از قرار معلوم، او که با نمایندگی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در پاریس همکاری تنگاتنگ داشت، به درخواست نمایندگی مذکور برای ما دعوتنامه سفر به فرانسه را فرستاد و همه هماهنگیهای لازم برای بازدید از کارخانه مزبور را اعمال کرده بود.
صبح روز بعد، رییس برای یکایک اعضای تیم پیام فرستاد که تمام ارز دریافتی بابت ماموریت را باید پس دهیم تا برای خرید قطعات لازم برای ساخت مرکز تلفن هزینه شود. این پیام، غافلگیرکننده بود. آنجا بود که دوزاری کجم افتاد و فهمیدم هدف اصلی از این ماموریت چه بوده!
با آگاهی از هدف والای رییس، در دل به تدبیر او آفرین گفتم و تمام ارز دریافتیام را پس دادم؛ اما آن دو نفر که هیچ خبری از ماجرا نداشتند با آمیزهای از تعبد و بیمیلی، دلارهایی را که بابت این ماموریت دریافت کرده بودند، پس دادند. به این ترتیب، حدود ۱۵ هزار دلار جمع و خرج خرید قطعات شد. پس از چند روز بازدید از چند کارخانه و پذیرایی شدن، به وطن برگشتیم و وقتی که وارد قسمت گمرک فرودگاه مهرآباد شدیم، اول نگذاشتند قطعات را وارد کشور کنیم، اما وقتی که توضیح رییس را شنیدند و پی به اهمیت موضوع بردند، با کمال تعجب اجازه حمل آنها را به داخل کشور دادند.
چند ماه بعد، نخستین نمونه مرکز تلفن دیجیتالی ۲۵۰ شمارهای تولید شده در مرکز تحقیقات مخابرات ایران بهنام «عصر» با موفقیت آزمایش شد. دکتر صلاحی به کمک همکار پژوهشگری متخصص سختافزار، اهل عراق از راندهشدگان دولت صدام، بهعلاوه چند نفر کارشناس نرمافزار مرکز تحقیقات مخابرات توانسته بودند چند تولیدکننده داخلی را به همکاری وادارند و ظرف مدتی کوتاه تولید نیمهانبوه چند نوع مرکز تلفن دیجیتالی را در چهار کارخانه راه بیندازند. این مراکز در شهرهای کوچک و روستاهای متصل به شبکه عمومی تلفن کشور مورد بهرهبرداری قرار گرفتند.
در آن سالها، ایران تنها کشور خاورمیانه و یکی از معدود کشورهای جهان بود که به فناوری ساخت مراکز تلفن تمام دیجیتالی کمظرفیت دست یافته بود و اگر وزارت صنایع ما موفق میشد موانع تولید سامانمند و انبوه آن را برطرف کند، ایران از پیشتازان انقلاب دیجیتالی در جهان میشد. در این راه میبایست چند مانع برطرف میشد:
– مانع اول، عدم اعتقاد به اولویت داشتن تولید داخلی مراکز تلفن دیجیتالی بود: جنگ تحمیلی باعث شده بود که قسمتهایی از ظرفیت کارخانجات مخابراتی ایران و دیگر شرکتهای تولیدی وابسته به دولت، در خدمت ساخت تجهیزات مورد نیاز جبههها قرار گیرند. در نتیجه، خط تولید ویژهای به ساخت انبوه «عصر»، «فجر» و … تعلق نگرفت.
– مانع دوم، کندی تولید این مراکز در داخل کشور و کمظرفیت بودن آنها بود، در حالی که میلیونها تقاضای اشتراک در صف انتظار دریافت بوق آزاد تلفن بودند و وزیر پست و تلگراف و تلفن، مستغرق در پول گردآوری شده از ودایع مردمی، خود را تحت فشار تقاضای مردم احساس میکرد.
– مانع سوم، پز دادن و افتخار ظاهری دولتمردان به توفیق در خودکفایی و تولید داخلی مراکز تلفن در عین عدم اعتقاد به آخر و عاقبت آن ولی اعتقاد داشتن به رفع سریع نیاز از طریق سفارش کلان مراکز تلفن به تولیدکنندگان خارجی بود که مزیت اخذ پورسانتاژ و سفر گروهی به خارج را هم داشت.
– مانع چهارم، نداشتن تفکر از غلط بودن توسعه ارتباطات در پشت جبههها در جریان جنگ تحمیلی بود. در واقع در حین جریان داشتن تمام جنگهای قرن بیستم، توسعه ارتباطات در داخل کشورها متوقف میشد تا دشمن نتواند مردم پشت جبهه کشور را تخلیه اطلاعاتی کند. در این میان، ایران تنها استثنا بود و هست.
– مانع پنجم، نداشتن چشماندازی از اهمیت فناوری دیجیتالی بومیسازی شده برای استقلال و امنیت کشور در آینده نزدیک بود.
– مانع نهایی تولید انبوه مراکز تلفن در داخل کشور اما اعتقاد وزیر پست و تلگراف و تلفن به غیرسیاسی بودن فناوری پیشرفته ارتباطات و دلیل جذب و گرفتن آسان آن از منابع خارجی در عین تحریمهای وضع شده علیه کشور بود.
همین که دولت سازندگی جای خود را به دولت اصلاحات داد، فضا برای تولید داخلی مراکز تلفن دیجیتالی باز شد، مراکز تلفن تولید داخل به سودان، سوریه و کره شمالی صادر شدند؛ اما دیگر دیر شده بود: ما از کاروان انقلاب دیجیتالی به دور افتاده بودیم؛ امواج جدید ارتباطات دیجیتالی از راه رسیده بودند، به جای دانش تولید مراکز تلفن، دانش شبکهسازی خدمات ارزش افزوده نشسته بود، اینترنت به سرعت رواج یافته، موج جدید ارتباطات با اشاعه گوشیهای تلفن همراه، کشور را فرا گرفته بود، در حالی که مدیران شبکههای اجتماعی ما به دلایل واهی، از آن جمله تخلف برخی از کاربران، به شلاق و زندان محکوم و انواع فیلترینگها تقدیس و توجیه و اعمال میشدند.
بهرغم این همه غلفت، یاد آن واقعه بزرگ که سودش به هرچه و هرکه رسید، به بخش مخابرات کشور نرسید، بخیر باد!
پی نوشت ادیتور : عباس پورخصالیان (مترجم و از کارشناسان کار بلد شرکت مخابرات)
***
نظرات بسته شده است.