شما نوشته اید- احساسی دردناکتر از بی پولی و حقوق کم!
مخابرات ما- دلنوشته یکی از همکاران باسابقه را میخوانیم، که حرف دل خیلی از نیروهای قدیمی و جدید شرکت هست…
جواد
۱۳۹۸/۱۱/۲۸ در ۸:۵۱ ق.ظ
سلام
سردبیر گرامی
شرکت مخابرات برای من و اکثر نیروهای شاغل خودش جوی رو به وجود آورده که در آن احساس خوبی نداریم.
سردبیر گرامی!
حقوق کم و واریزی دیر و عدم رفاهیات و خیلی از موارد مورد اعتراض کارکنان باعث شده که ما در وجود خودمان احساس برده بودن را داشته باشیم.
این بی توجهی محض شرکت مخابرات به کارکنانی که در زمان توسعه و پیشرفت این شرکت خیلی زحمت زیادی کشیدند و ۲۴ ساعته برای رسیدن به این سودهی شرکت تلاش کردند و کار کردند و عرق ریختن… و حالا با بی توجهی محض سهامداران و مدیران این شرکت رو به رو شده اند!!!!
مگر غیر از این است که پیامبر بر دست پینه بسته کارگر بوسه زدند؟
حالا چه شده که مدیران و سهامداران تا به سوددهی رسیدند از همه چیز فراموش کردند و اینهایی که سالیان سال عمر خود را وقف این شرکت کردند را نیروی اضافی تلقی میکنند؟!!!
جای بسی تاسف است که اکنون و در این اوضاع بد اقتصادی که کارکنان نیاز به حمایت شرکت دارند با آنها اینگونه رفتار شود!!!
زمانیکه شرکت نیاز به حمایت داشت این کارکنان بودند که با جان و دل ازش حمایت کردند و به بهترین وضع ممکن رساندند ……
جناب صدری عزیز!
امیدوارم این مطلب را خوانده باشی و برای اون سهامداران هم تعریف کنید ….
ما برده نیستیم و اضافه هم نیستیم …
ما همان هایی هستیم که شرکت مخابرات را به اینجا رسوندیم و الان هم داریم خالصانه براش زحمت میکشیم ….
ولی این احساسی که برای ما به وجود آمده خیلی سخت و دردناک تر از بی پولی و کم واریزی و رفاهیات و غیره است …
نیروی شرکتی شرکت مخابرات تربت حیدریه
بله واقعا نمی دانم ما باید تاکی ایقدر مورد ظلم و تبعیض قرار بگیریم و هیچ مسئولی پاسخگو نباشد با اینکه وضعیت مارو می بینند ولی چون درکی ندارند متاسفانه کاری هم نمی کنند ..
خدا خودش به داد ما برسد .
بی پولی و فقر زودتر انسان را از پای در می آورد تا ویروس کرونا ! زنده بودن مهم نیست. مهم زندگی کردن است نه زنده بودن.
این اسب رهوارقشنگ از کیست ای یک رنگ یار؟
دانسته باشد این سؤال از آن که بر او شد سوار
نی نی که داری اشتباه. از آن که دارد زو مهار
امّا نمی گوید که من خواهم شمارا بنده وار
گوید شما ارباب منهستید و من خدمتگزار
حاشا که جز خیر شما باشد به قلب جان نثار
چون خام سازد شخص را گیرد از او آن دم قرار
آنجا که خواهد میبردهم اسب را و هم سوار
«خر چون که از پل بگذرد» رخ را نماید آشکار
محمد حسین پژوهنده