سردبیر سلام میکند- شما عین قهرمانان رویاهای من بودید! (اولین سفر رسمی).
[box]مخابرات ما – آنچه می خوانید خاطرات سردبیر از اولین سفر رسمی به پایتخت است.[/box]
مخابرات ما (سردبیر ) – سلام دوستان خوب ما! سلام دوستان بسیار خوب م ! سلام همراهان سالهای سال ما!
گاهی در رویاها همه چیز سر جای خودش است. همه چیزبه زیبایی می درخشد. خودمان خوب هستیم و همه اطرافیان هم خوب هستند.حتی رنگ های طبیعت جلوه ای خاص دارد. این رویاست.اما وقتی از رویا خارج می شوید . به زندگی برمیگردید همه چیز تفاوت دارد.طبیعت بسیار خشن تر از رویاست.
ولی برای سردبیر شما , همه چیز در دنیای واقعی هم, شبیه رویاهایش بود.دنیای یک رنگ , صمیمی , صادقانه و خوش رنگی که در فضای سایت برای خودمان تصویر میکنیم , عینا در دنیای حاضر نیز دیدم.
محبت های سزشار و صمیمانه شما مرا بسیار بسیار شرمنده کرد.خدا میداند – قسم جلاله می خورم منی که هرگز قسم نمی خورم) شما بسیار بسیار بهتر از آنی بودید که در سایت تصویر می کنید.شما نمونه عالی رفتار انسانی هستید که به کمال گرایش دارد و آن را نمایش می دهد.
هر چه دنبال کلمه ای میگردم که بتواند آن محبت و صمیمیت خانواده مخابرات را در حق مخابرات ما برایتان تصویر کنم, پیدا نمی کنم.
حتی زمانی که مرا در قاب نگاه مهربانتان لحظاتی -دقایقی – ثابت نگه میداشتید من می توانستم این رابطه قلبی را حس کنم.
عمدا علامت خوش رنگ و طلائی آرم مخابرات ما را روی یقه کت نصب کرده بودم که نیاز به معرفی نداشته باشم و دوستان براحتی بشناسند وقتی نگاهها به این علامت می افتاد و بعد روی من قفل می شد گرمی مهربانی سرشار شما را بخوبی درک میکردم.
اما آنگاه که دیگر بی شائبه جلو می آمدید و با کلمات مهر آمیز مرا در قاب قلبتان ثبت می کردید , واقعا حس میکردم این سالهای عمر بی قایده نبوده است و توانسته ایم با یکدیگر فرهنگ متفاوتی را در شرکت جاری کنیم , شرکتی که فعلا همه نامهربان, خشن و کم اعتماد شده ایم.
.
من عمدا از وقایع دوشنبه و حرفهای بین ما چیزی نمی نویسم , چرا که کاملا خصوصی بود , بین من و شما.من که واقعا شما را دوست میدارم.این حرف نیاز به گفتن ندارد.شما از نگاه من می توانید درک کنید که تصویرتان در قلب من حک شده است.اما اینکه شما این محبت را در دنیای واقعی نشان دهید , چیزی است که فقط از قهرمانانی چون شما بر می آید.
.
کسی که فقط خود را دوست میدارد خودخواه است.کسی که دیگری را دوست میدارد مهربان است. اما کسی که دیگری را دوست میدارد و این دوستی را نشان میدهد , یک قهرمان است. … و شما قهرمانان زندگی من هستید.
.
دیروز فقط , پیوسته و پیوسته , خدای خودم را شکر میکردم. امام شهید خراسان را سپاسگزار بودم – که دلهای قهرمانان کشورم را با من مهربان کرده است.
خدا میداند در طی این ده سال , سختی های بسیاری کشیده ام. فشارهای زیادی را تحمل کرده ام.سیاست های بسیاری در پیش گرفته ام. یعنی راستش به ازای دوستی با هر یک از شما , سرمایه ای از عمرم را گذاشته ام.
بهمین دلیل است که این دوستی ها مایه افتخار ماست و آن را نشانه قهرمانی و بزرگ منشی شما میدانم.وگرنه من که کاری برای کسی انجام نداده ام. بهیچ وجه , بهیچ روی آن را حاصل کار خودم نمیدانم چرا که اصلا خود را شایسته این همه محبت نمی دانم. فقط و فقط حاصل بزرگ منشی شماست.
.
وقتی کنارم ایستاده اید و با من حرف می زنید , وقتی جلوی در ورودی اکثرا با یک نام آشنا هستند -مخابرات ما – , وقتی …. اینها از چیست؟ مگر میتوان در این دنیای خشن , توقع این همه وارستگی را داشت؟!
شما, همه شما , قهرمانان حکایت زندگی من هستید. از اینکه خدای مهربان , شما را دوستان من قرارداده است از او سپاسگزارم.
.
از سال گذشته که تصمیم گرفته ام , به جبران محبت شما, در جمع تان حاضر شوم و در برخی استانها با همکاران دیدار کردم, دریافته ام که معدن بزرگ و طلائی ما , طلای خالص 24 عیار نیروی انسانی ما اینک جلا خورده است و می درخشد.حالا اگر دیگران نمی توانند از آن استفاده کنند مشکل خودشان است.
آنچه گفتم ویژه یک قشر یا گروه نیست. دیروز مدیران و کارکنان, کارشناسان جوان و مدیران قدیمی ما, با ما رفتاری یک شکل و قابل تقدیر داشتند.از همه سپاسگزارم.
برای اینکه همه چیز را عین واقع برایتان تعریف کرده باشم باید بگویم سه شخص انتظارات مرا برآورده نکردند. بقول قدیمی ها چشم مرا نگرفتند! البته انتظار دیگری هم نداشتم. چه کنم که این گروه هنوز درنیافته اند که ما ها , یک سایت نیستیم, یک ایده یا طرح نیستیم, یک فرهنگ هستیم.فرهنگی که اینک ساخته شده و به شخص بستگی ندارد. تفکر ما و شما ,هر نهالی که بوده است, باید ثمری می داده است.که داده!
حرکتهای معکوس مرا شاداب تر می سازد.اطمینان پیدا می کنم که راه و حرکتمان درست است. ما هرگز بدنیال راضی سازی عموم آدمها نبوده ایم.اگر همه از ما راضی باشند قطعا ریاکاریم! اما وجود افراد ناآرام نشان میدهد که هنوز در مسیر قرار داریم و از راه منحرف نشده ایم. بگذریم! به خودمان برگردیم.
برگردیم به دریای آرام و فکور محبت شما , به بازوان پرتوان و افکار درخشان و ذهن های خلاق شما فکر کنیم. به محبت سرشار شما نسبت به سردبیر پیرتان و سایت مخابرات ما.به دوستی پایدارتان, به حافظه قوی تان , به ..در یک کلام به خوبی هایتان!
روز گذشته با توجه به اینکه همه خبر داشتند ما هم هستیم , خیلی ها برنامه ریزی کرده بودند که سردبیرتان را بشناسند.با دیدگاههایش از نزدیک آشنا شوند. ملاقات هایی که شریانهای حیاتی سایت به آن بستگی داشت! خوشبختانه … سایت شما سربلند و پرافتخار باقی می ماند , آنچنان که شما دوست دارید!
دوستتان دارم
و به این دوستی افتخار میکنم
شما قهرمانان شایسته زندگی من هستید
و پیوسته برای شما دعا میکنم.
مرا ببخشید بخاطر تمامی ناتوانی ها و نقص هایم
دوستتان دارم همانطوری که هستید
دوستم بدارید, همینی که هستم.
دوست و برادرتان ,سردبیر-
5 اردیبهشت 96
****
سردبیر جان
آدم با شکم گرسنه رویا نمی بیند کابوس می بیند .برای ما خشکسالییت.از ما یک مشت طاعونی ووبا زده ساخته اند که حق وحقوقشان مشخص نیست.انگار سربازی که برای هدفی می جنگد وفرمانده اش نان وآب را از او دریغ می کند.
ما هم نفس می کشیم .درک کنبد بزرگان دستگاه گراهام بل …ما هم داریم عرق می ریزیم.
عزت ما را پایمال نکنید .به ما هم رویا بدهید .حتی اگر شده یک مشت ونه یک دنیا.
عزیزم
همینقدر که می نویسی (جان) یعنی رویا را باور داری.
هیچ کس در هیچ حالی نباید بتواند رویاهای ما را بگیرد.
رویا یعنی امید هست, یعنی زندگی هست , یعنی من زنده ام و نفس می کشم! یعنی حق حیات دارم!
رویاهای خانواده, رویاهای کار , رویاهای …. بدون این رویاها چگونه زندگی خواهیم کرد؟
رویا یعنی امیدوارم فردا بهتر از امروز باشد. اگر این رویا را از ما بگیرند زندگی ما بهتر می شود؟
همینقدر که این حرفها را میزنی یعنی داری زندگی واقعی را با رویاهایت مقایسه میکنی.یعنس چیزی بهتر می خواهی؟ پس رویا داری!
اما
اما
انچه من گفتم رویا نبود! واقعی بود. روزی در رویاهایم میدیدم که می توانیم یکدیگر را دوست داشته باشیم.می توانیم از دیدن یکدیگر خوشحال باشیم. می توانیم همدیگر را با مهربانی در قاب نگاههایمان قرار دهیم.
اما حالا این رویا نیست.من و شما در واقعیت یکدیگر را دوست داریم.اگر دوست نداشتی نمی گفتی (سردبیر جان) اگر من شما را دوست نمیداشتم این همه وقت صرف نمیکردم برایت بقدر یک کاغذ آ 4 بنویسم.
برای یکدیگر مهم هستیم.
اما ..
اما …
دیگرانی بسیار تلاش کردند تا رویاهای ما را بگیرند
ولی همین مخابرات ما , یعنی این تلاش به جایی نرسیده است.
اما آن سه تن , در نوشته بالا را هرگز از یاد نبر! آنها که در ملا عام رویاهایت را زیر سوال می برند , قطعا در خفا تو را و رویاهایت را خواهند کشت!
پس بیدار باش! رویا داشته باش! در واقعیت زندگی کن و برای زندگی بهتر تلاش کن.
ولی هرگز فردای بهتر را به خواهش به ما نمی دهند!
هوشیاری مداوم! تغییر جایگاه! و …..
حرف آخر!
اگر به امروز بچسبیم, فردا را ازدست داده ایم!
گاهی باید امروز را در پیشگاه فردا قربانی کنیم!
از این صریح تر و واضح تر , نمی توانم حرف بزنم.یعنی اهل حرف زدن, صریحتر از این نیستم!
زندگی من مال من است.من برایش تصمیم میگیرم. نمی توانم بگویم تو برای امروزت چه تصمیمی بگیری. فقط می توانم حدس بزنم! حدس …! مسئولیت زندگی تو, با توست! امروز حاصل تصمیم دیروز ماست.همه چیز را از دیگران نخواهیم!