سردبیر سلام میکند – سلام بر همکاران خراسان جنوبی بویژه بیرجندی های خونگرم!
[box]مخابرات ما – کوتاه و مختصر فقط برای تشکر از عزیزان همکار در خراسان جنوبی و بویژه بیرجند[/box]
مخابرات ما (سردبیر) – سلام میکنم , سلامی به گرمی لبخندهای مهربانتان ، سلامی به تندی ایده های نابتان اصلا سلامی به صداقت یک سردبیر ، نثار شما همکاران و دوستان خوب و صبورم در استان خراسان جنوبی و بویژه بیرجند که امروز سومین روز حضور من در شهر آنان بود!
امروز تصمیم گرفتم همینطور راه بیفتم و بدون هماهنگی قبلی در مخابرات خراسان جنوبی در بین همکارانم فقط راه بروم. نه به قصد تجسس ، که اینجا همه چیز عیان است , بلکه برای شنیدن حرفهای بدون تعارف و بی تکلف. یعنی درست مثل یک مراجعه کننده عادی.
مدیر گروه تلگرامی مخابرات ما در خراسان جنوبی هم در کنارم بود که بمن قوت قلب می داد!
راستش نوشتن از دور برای کسانی که دوستشان میداری , بدون دیدن فضای کار و زندگیشان بسیار سخت است.تا امروز هم اگر شما در بین خودتان به ما جایی داده اید از بزرگواری خودتان بوده است نه توان ما.
به همین دلیل در سفرهای مختلف به دیدن همکاران می روم.اما اینجا با وجود اطلاع قبلی , مجبور سدم برای دیدن همکارانم مراجعه حضوری و کاملا شخصی داشته باشم.م برای دیدن همکارانم نیاز به دعوت نامه ندارم.
امشب -الان که می نویسم نیم ساعت از نیمه شب گذشته است و به ظهورخورشید 5شنبه نزدیک می شویم- نه زمان مناسبی برای نوشتن است نه من تمرکز لازم را دارم.اما با اینکه بسیار خسته بودم و از دید و یازدید و مراسم ویژه این ایام آمده بودم فقط به قصد سپاسگزاری و تشکر از همکاران خوبم در بیرجند دست به قلم بردم.
فقط همینقدر بگویم که محبت بی شائبه شما مرا مدیونتان کرد.آن برخوردهای صمیمی و آن لبخندهای دلنشین تان پس از شنیدن نام مخابرات ما ، برایم بسیار دلنشین بود.
من مزد ده سال کار سخت و بدون توقفم را در لحظاتی میگیرم که چهره هایتان با نام شنیدن مخابرات ما از هم باز می شود لبخندهایتان گرم و گیرا می شود.
خاص یک شهر هم نبوده.عمومی کردن یک نام, بسیار دشوار است و اعتبار بخشیدن به آن ، سخت و بسیار سخت است اما شما, نامتان, تلاشتان و امیدتان به این نام اعتبار بخشید و من خوشحالم که هر مخابراتی حداقل با این نام نا آشنا نیست! یعنی اگر دوستش نیست و اگر دوستش نمیدارد، این نام را شنیده و بعنوان یک منبع به آن مراجعه میکند.
در شلوغی کار، در تنگ و تاریک اتاق های پر رفت و آمد ، در لابلای میزها ، آدم ها در حال حرکت بودند.می ایستادند معرفی میشدیم و لبخندی ملایم در پس خستگی کار روزانه صورت مهربان همکاران را می پوشاند1
مایه سعادت من بود که ساعتی در میان شما بودم!من با خاطراتی بسیار متضاد شهر شما را ترک میکنم.اما شیرین ترین بخش آن , دیدار با شما همکارانم بود.
من امروز فقط سعی کردم شنونده باشم برای گفتن نرفته بودم! اصلا در مقابل شما حرفی برای گفتن نداشتم .لذا کمتر حرف زدم! اما قدر شنیده هایم را میدانم و هر کلمه را چون مرواریدی پر ارزش حفظ خواهم کرد تا از کلمه به کلمه حرفهایتان، هم استفاده کنم و هم در سایت منتشر کنم.به من اجازه بدهید برگردم.
من فردا صبح _صبح 5 شنبه ) از شهر شما خواهم رفت اما خاطره زندگی سه روزه در شهرتان تا ابد با من خواهد ماند. و بویژه خاطرات خوب زندگی چند ساعته در میان شما همکاران عزیزم را!
برایتان بهترین آرزوها را دارم.
آرزو میکنم تمام آرزوهایتان که بمن گفتید محقق شود , بزودی!
آرزو میکنم همیشه لبخند رضایت چهره شما را شاداب تر کرده باشد.
آرزو میکنم در این ایام هر چه اندوخته معنوی داشته اید هزاران برابر گردد.
آرزو میکنم مخابرات شما همان شود که دوست میدارید.
آرزو میکنم همیشه دوست مخابرات ما بمانید.
آرزو میکنم …. آنقدر آرزوهایتان بر آورده شود که دنبال آرزو مانده بگردید ولی نیابید!
عشق رفیق راهتان
محبت خانه نشین قلب تان
دوست شما
سردبیر
بیرجند – هتل جهانگردی
ساعت یک صبح 6 مهر 96
نظرات بسته شده است.