سردبیر , کوتاه! – درد نامه کمری, درد نامه دلی! (اضافه شده به متن :صبح دوشنبه)
بالا نوشت(!)-اضافه شده در 7:37 دوشنبه- دوستان خوبم! امروز خیلی بهترم.ولی توان 9 ساعت کار اداری ندارم.لذا به توصیه پزشک منزل استراحت میکنم.از دوستانی که به هر نحوی از مخابرات ما و سردبیر عصبانی هستند, دق دلی دارند, بدلیل اینکه نمی توانند بدیگران بد و بیراه بگویند ما را انتخاب کرده اند خواهش میکنم امروز را از ما بگذرند.اعضای خانواده اینها را می شنوند فکر می کنند ما را داخل کوره آدم سوزی انداخته اید! نمی دانند که من این حرفها را تحویل نمی گیرم و محل نمیگذارم! خانواده اند نگران من می شوند! این یکی از رفتار خانوادگی ما هم, مثل شماست! (بله! باور کنید! این دوستان زنگ میزنند ضمن اینکه کارکنان سایت که کامنت ها را در مرحله اول تایید می کنند برای تعیین تکلیف بمن زنگ میزنند , ضمن اینکه دوستان عصبانی هم بلدند زنگ بزنند! صد البته دوستان زیادی هم داریم که خبرهای این عصبانیت ها را از سر دلسوزی به ما میدهند.)
از آنهاییکه رعایت میکنند تشکر میکنم.آنهایی هم که رعایت نمی کنند نان خود می خورند و عرض خود می برند!
قربان شما-سردبیر کمر شکسته!
دوشنبه صبح ساعت 7:41- هجدهم دی ماه 96
سردبیر
مخابرات ما (سردبیر) – از دیروز ظهر در اوج خبرها یک مرنبه چراغ سلامتی ما خاموش شد! باورتان نمی شود وقتی سه ساعت یک سره پای لپتاپ نشسته بودم, یک مرتبه دیدم نمی توانم بلند شوم! درد عجیبی روی ماهیچه های کمرم احساس میکردم که نگو!
تحویلش نگرفتم!
ساعت 3.5 که رفتیم خونه, یه زور و بسختی رانندگی کردم و خودمو به منزل رسوندم! در این فاصله برخی از دوستان زنگ میزدن ولی نمیدونستن من چه حالی دارم!
مطمئن بودم پشت سرم باز بد و بیراه میگن!!
وقتی خونه رسیدم نفس کشیدن هم برام سخت شده بود.یعنی نفس که می کشیدم, ماهیچه های کمرم تیر می کشید.کمی خود درمانی کردیم تا ساعتی خوابیدم.وقتی بیدار شدم کمی بهتر شدم.دوش آب داغ گرفتم.خیلی بهتر شدم.ولی هنوز هم نفس کشیدن درد داشت!
برای پیاده سازی یک مصاحبه با آقای مهندس دیانی دو سه ساعت زمان گذاشتم! هر چه گذشت بدتر شدم.هر چه گذشت بدتر شدم.
آخرین خبرها , آخرهای شب رسید! چه خبرهایی!! با خودم گفتم اگر اینها را ننویسم خوانندگان سایت و همکاران از من نمی گذرند!
بهر حال کارم تمام شد! قدری خوددرمانی و پماد ایبو پروفن کار رابهتر کرد تا خوابم برد.
آی آی!
ساعت 3 صبح با درد از خواب بیدار شدم! نگو روی کمرم و محل درد خوابیده بودم و ….! خدایا! ..درد و درد! باور کنید تا امروز اصلا فکر نمی کردم کمر درد نفس آدم را بند بیاورد. فکر میکنم تا کارهامو کردم و دوباره خوابیدم 5 یا 5.5 صبح شد.
صبح هم که بیدار شدم دیگه دیدم بدون دکتر نمیشه.دکترها هم بعد از ظهرها میان.حدود 11 رفتم درمانگاه, یه آمپ.ل کافی نبود, دو تا نوشت! زدیم و به کمک قرص هایی که داده بود به امید بهبود نشستیم.
حسن دکتر رفتن این بود که جاتون خالی یه استعلاجی هم نوشت.
اما چرا اینها رو برای شما مینویسم؟
امروز روز بسیار بد و سختی بود برای من! بخشی برای بیماری که طاقت از کفم ربوده بود, بخشی هم بخاطر نامردی دوستان و دشمنان!
هر کسی از ظن خود شد یار من, از درون من نجست اسرار من!
هر کسی در محدوده دوست داشتن های خودش ما را می خواهد! به محض اینکه حریمش تنگ میشود شروع میکند به بد و بیراه گفتن! تا دیروز بهترین آدم روی زمین بوده ای, ولی امروز می شوی بدترین آن!
از همین اعضای سایت و گروه می گویم.بی جهت در جمع مدیران نگردید.
اتفاقا در جمع مدیران هم گله و شکایت زیاد بود , بسیار زیاد! تهدید هم بود! می بینید که ….! اما آنجا با گفتگو و مفاهمه حل شد.وقتی خودم با افراد دلگیر تماس گرفتم یا آنها زنگ زدند روزی که وحشتناک شروع شده بود, بخوبی تمام شد.الا بخشی که به سایت و برخی افراد مربوط بود!
بگذریم!
اگر از صبح ما چیزی ننوشتیم به این دلیل بود که:
1- بشدت بدحال بودم! باور کنید نفس که می کشیدم نفسم به آخر نمی رسید, وسط را ولش میکردم چون همه بدنم می لرزید.
2. دوستان (همکاران و خوانندگان و مدیران) جوری از ما دلگیر بودند که حسابی اوضاع خاکشیری بود! اما خوشبختانه بخش اعظمش حل شد.بخشی دیگر مربوط است به انصاف خوانندگان.نهایتا دوستمان نداشتند, جای دیگری اطراق می کنند خوشبختانه گروه و سایت و کانال مهم مخابراتی بسیار زیاد است.بسیار.
ولی اگر گروههای مخابرات ما و سایت آن برای حرف زدن بهتر است , پس باید قواعد آن را نیز رعایت کنید.هرگز نباید توهین کنید.نه به صدری نه به کشایی! این آدم ها پس از این انتخاب باید در زندگی خودشان پدران و همسرانی موثر باشند! باید مدیران پرقدرتی باشند لذا ما حق نداریم بعنوان علاقه به نفر دیگر, یکی را زیر دشنام بگیریم! .. حق نداریم… ایده ما این است! انتقاد سالم!الفاظی مانند شتر و پنبه دانه و مخابرات در شان ما نیست!زشت است!
شبتان خوش!
.. ای وای …این کمردرد ما دوباره برگشت!
باور کنید نسبت به سایت حساسیت پیدا کرده است!
تا می آیم پای لپتاپ دردش می گیرد!
شبتان خوش- سردبیر
17 دی ماه 1396
نظرات بسته شده است.