دست هایی که مرهم شده است
[box] مخابرات ما -دمیدن روح تازه در کالبد خسته از ناملایمات درون سازمانی ، وقتش بود. [/box]مخابرات ما (محمد – پیام تهران آنلاین) – درست در هنگامی که سیمرغ تحول می رفت تا آخرین شهپرهایش را در تندباد برخاسته از سیاست های ناپخته از دست بدهد، آمدی سید . حاشا و کلا که قصد این نوشتار، مبالغه، اسطوره سازی و یا نقل و کلامی باشد که بوی نیاز از آن برخیزد چرا که دل ها بی ریا زیر چرخ کبود ، زهرچه رنگ تملق و تعلق ، آزاد است.
و نیک می دانیم که مردمان محلات نیز بلند نظری و مناعت طبعی به بلندای “خورزین ” و ستیغ کوه های 70 قله دارند که بی نیازشان می سازد از هر چه سالوسی و تملق. زیاده خواهی و فزون خواهی در ذات انسان هایی که روزگارانی نه چندان پیش ، جان برداشتند تا نثار میهن و مکتب خویش سازند نیز هرگز محلی از اعراب ندارد.
آمدنت، شده است بارقه ی امید برای بهبود اوضاع جهان که به مشام می رسد. بهبودی نه صرفا برای ترمیم زخم هایی از جنس کف دست و نه برای آنکه تومانی بیش عاید شود، بارقه امید از آن حیث که دیگر شاهد گریستن همکار بازنشسته ای نباشیم که مطالبات را از مجاری دیگر گرفته بود و چون پرسیدیم دیگر چرا غمگینی و او گفت: دلم به این کار رضا نبود . گویا از فرزندم شکایت کرده ام .
بارقه امید از آن حیث که مجد و عظمت باز می گردد، غرور جریحه دار شده، ترمیم و پیوند دوباره همسفران (بخوانید، تشریک منافع کارگر و کارفرما) در فضای جدیدی که گشوده ای ، محقق می شود.
اگر چه در دوران سخت انشقاق، فارغ از آنها که طاقت از دست بدانند و پیگیر حقوق خویش شدند، بودند خیبری هایی که سوز داشتند اما بدون دود . در خود می ژکیدند و خار در چشم و استخوان در گلو به منافع بلند مدت شرکت می اندیشیدند و باورشان این بود که در این کارزار ممکن است نه از تاک خبری ماند نه از تاک نشان.
تعصب بود و غیرت تا نشان دهد روح خدمت به مردمان شهر، همچنان وفادارانه بر فراز مجموعه ای ارزشی و اعتقادی می گردد و می چرخد و نمی گذارد حلقه ای وصل و ارتباط در اوج کم مهری هایی که سیلی می زد غرور جریحه دار شده کارکنان را ، لحظه ای آسیب ببیند.
غریبه نیستی برادر و از جنس مایی که حرمت دار نان و نمکی، فرزندان نظام در این بخش حساس جامعه گلچینی از بهترین نسل های پس از انقلاب هستند که ورای دغدغه های معیشت ، تو گویی بطور غریزی در خط خدمت به مردمان این دیارند . دستی به مهر چو ببیند خالصانه می فشارندش .
شما خردل نشسته در سینه ها را منگر ، شیار خانه کرده بر رخسار ها را نبین .که” سراپا اگر زخم خورده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم” به مدد تجربه و نیروهای متخصص و جوان ، روزآمدی و مجهز به دانش روز شدن ،دشوار نیست . با دمیده شدن روح تازه ، دست هایی که مرهم شده است را می فشاریم .ترک های درون سازمان که ترمیم شد و چتر تفاهم و وفاق گسترانید شد، آنگاه شاهد خواهیم بود که چگونه سیمرغ جان می گیرد و قلب شکسته ره نگاشت به تپش می افتد.
تکمله: تصویر فوق را در یکی از گروه های تشکیل شده از همکاران روابط عمومی به اشتراک گذاشتیم. پیام های همکاران در توصیف تصویر، از نظر می گذرد:
مدیرعاملی که آمده است پشتیبان باشد و پشتیبانی ببیند. یک یا علی باید بگوییم.
از اون موقع که این عکس عالی رو دیدم این مصرع حضرت حافظ ،از ذهنم دور نمی شه” کنون که ماه تمامی،نظر دریغ مدار”
اعتماد دستان و لبخندت،غبار غم ببرد.
دستان پر از مهرت ; گلخنده ی لبهایت / مرهم بگذارد بر درد دل همکاران
موسی الرضا شبرنگی
***
نظرات بسته شده است.