سردبیر سلام میکند – آقای من سلام! / داستان یک آرزو!
مخابرات ما (سردبیر) – امشب شب شهادت امام بزرگواری بود و در حضور امام بزرگواری خدای بزرگ توفیق داد حاضر باشیم.
نعمت بزرگی است.
وقتی ما که در تک لحظه های عشق، تک مضراب های یک حدیث عاشقانه, دلباخته حرمش شده ایم, این حس و حال ماست, پس باید دلباخته زندگی عارفان و عاشقانی باشیم که عمری را در عشق و باورهای زیبای خود زیسته اند.
ببینید!
مردمانی که برای عرض تسلیت شهادت پدر, به حرم پسر آمده اند چنین است (با این عکس , پرچم ها را ببینید)!
وقت تنگ است و نزدیک صبح شده ایم.دلم میخواهد حداقل امشب این صفحه را روی سایت بگذارم. شاید دلتان را هوایی حرم دل ربای سرزمینم بکنم!
این هدیه را بپذیرید تا فردا شرح زیارت و بحث دلتنگی باز گوییم.
اما باز باید برای شما از کنج دلتنگی هایم بگویم.قبلا هم گفته ام هر قدر حرم شلوغ باشد, هر قدر جعیت متراکم باشد , آقای من اینجا جایی برای من دارد.
برای شما هم دارد.
اینجا کنج دلتنگی مردان راه گم کرده است! امتحانش کنید!
نظرات بسته شده است.