مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

سردبیر سلام میکند-محبت گم شده ماست!

مخابرات ما (سردبیر) – زندگی آنقدر به من آموخته است که بفهمم اگر روزی چیزی بدست آورم فقط مرهون توانائی های خودم نیست! زندگی به من یاد داده اگر کسی چیزی به من داد نشانه ناتوانی و کم قدرتی یا نشانه ترس اون نیست! بویژه در شرایط امروز که هر کسی آنقدر اهرم های بازدارنده دستش دارد که بتواند مرا سر جایم نگه دارد.

.

امروز یکی از دوستان موثر که اتفاقا مدیر بسیار مقبولی هم هست برایم یک فایل تصویری فرستاد.احتمالا شما هم دیده اید! مطلع آغازینش این بود که:

“کاش یکی پیدا می شد که به ما بگوید بیش از آنکه به ویتامین نیاز داشته باشیم به محبت نیاز داریم …”

 این کلیپ  بسیار زیبا   لحظاتی شما را از دنیا و مافیها جدا می کرد!

واقعا گم شده امروز ما چیزی غیر از محبت و عشق و دوستی است؟ آیا از پس این نگاههای ماتم زده و دردکشیده مان, از پس این چین و چروک های ناراحت کننده صورت هایمان, در کنار لب های بهم کشیده خشم آمیز, در پس کلمات خشن و درد آور امروزمان چیزی جز یک نیاز احساس میکنیم؟ چیزی جز یک کمبود پیدا می کنیم؟

شعار کافی است! بقدر کافی شعار داده ایم! اما اینها شعار نیست اینها واقعیت زندگی ماست! شعار آمارهای مدیریتی است! شعار جمع و تقسیم های زورکی عدد و رقم های افتتاحات است! شعار … هرگز گمان نمی کنم گفتن از محبت و عشق یک شعار باشد!

.

چه کسی میتواند تصور کند آن نگاه سراسر عشق همسران در لحظه برگشت به خانه, آن تماس تلفنی همسران با یکدیگر در طی روز, آن لطافت کلمات گفتگوی آنان حتی در سخت ترین لحظه های جان کندنی دنیا یک شعار باشد! هر کس چنین اعتقادی داشته باشد قطعا یا سختی های بی حساب کشیده و یا هرگز طعم محبت نچشیده, در هر حال باید نگرانش باشیم!

.

چه کسی می تواند بگوید نگاه عاشقانه پدر به فرزند, نگاه عارفانه فرزندبه قویترین مرد رویاهایش (پدرش) , آن نگاه سراسر محبت دختر به پدرش یک شعار است؟

چه کسی وجود مادر را یک شعار میداند! او که تک تک سلول هایش انگار از جنسی دیگر است, آیا یک شعار است؟! چگونه است که ورود فرزند که در دردآورترین لحظه مادری است, شادترین لحظه مادر است؟! با کدام ترازو باید این چیزها را سنجید و آخرش گفت: اینها شعار است!؟

.

نه!

نه! ما راه گم کرده ایم! راه به بیایان بی سرانجامی برده ایم! چرا که کلیدی بنام محبت را گم کرده ایم!

گیریم که به دروازه های پول و ثروت و سود و سهام و … رسیدیم, ولی وقتی کلیدی بنام محبت را گم کرده ایم, با کدام کلید قفل دروازه های ورودی شهر را باز میکنیم؟

.

آنچه واضح است را رها کنیم! می دانم که اگر ذره ای دیگر ادامه بدهم, اشک ها روان می شود چرا که این کلمات در دل زندگی هر راه گم کرده ای مثل من , جاری و ساری است!

.

امروز حرف دیگری دارم!

حرفی بسیار ساده که در ابتدا گفتم!

“چرا وقتی چیزی بدست می آوریم به حساب قدرت خودمان می گذاریم!؟ چرا وقتی کسی چیزی به ما می دهد به حساب ترس او می گذاریم؟ … چرا … چرا لحظه ای به حساب مهر وعاطفه درون قلب او نمی گذاریم!؟”

زندگی آنقدر به من آموخته است که بدانم به زور چیزی قابل حصول نیست! به زور نمی توان کسی را به اجرای چیزی وا داشت! اما اگر روزی کسی برایتان کاری کرد بدانید لایه های محبت در ذهن و قلب او فعال شده است حتی اگر نشان ندهد! حتی اگر خودش نگوید و نداند!

.

داستان زندگی ما در مخابرات بخشی از یک زندگی داغون در ده بیست سال گذشته است! از زندگی در دنیای خصوصی شده -و به خطا رفته!

من از سال 1375 , روزهای آغاز خصوصی سازی می شمارمش.اما شما از سال 1388 بشمارید.حدود 9 سال است که رنج های ما تمامی ندارد. حالا هم کسی گمان نمی کرد کسی از مدیران بفهمد که ما چه می گوییم و چه می کنیم!

هرگز مدیران در طی این سالها بین ما نیامدند تا بتوانیم دردهایمان را به آنها منتقل کنیم.حرفمان را به آنها بزنیم.تا بتوانیم لایه های محبت قلب آنان را تحریک کنیم!

حرف مرا اینجا نگه دارید تا چیز دیگری بگویم!

اصلا گمان نکنید که کسی را به زور بتوانید وادار کنید از 130 میلیارد سود مخابرات, 100 میلیاردش را برای رفاهیات بدهد!هرگز کمان نکنید که با تجمع و تحصن بتوانید مدیری را بترسانید و امتیازی بگیرید.هرگز! آنهم در این روزهای سخت که تمامی بهانه ها برای یک مدیر جمع است! تمامی اهرم های بازدارنده هم در اختیار مدیران است تا هر تجمعی را آرام کنند!

هر کسی فکر می کند آنقدر زورش را داشته که مدیری را به قبول زورکی طرحی وادار کند باید بداند هرگز اجرایش را نخواهد دید! هرگز! چرا که وقتی آثار زور از بین برود, شما را نیز از یاد خواهد برد!

هر کسی فکر میکند آنقدر قوه قهریه دارد که مدیری را وادار کند حقوق 9 سال عقب افتاده اش را بدهد, سخت در اشتباه است!

برای حرفهایم دهها دلیل دارم!

واضح ترینش این است که تاکنون هرگز به هیچ حق و ناحقی نرسیده ایم!

پس اگر کسی چیزی را پذیرفته, اگر کسی طرحی را قبول کرده, اگر کسی رفاهیات را به دلخواه من و ما پذیرفته, کاملا نشانه قدرت اوست!کاملا نشانه آگاهی اوست! دقیقانشانه مهر و عاطفه و عشق درونی اوست!

وگرنه هیچ نیروی دیگری آنقدر قوی نیست که فردا بتواند برای اجرایش با هزاران مشکل دست و پنجه نرم کند!

چرا تا به امروز هر کسی از میان مدیران مخابراتی آمده است , قولی نداده, اگر داده بعدا اجرایش نکرده؟!

چرا امروز دغدغه قشر بزرگی از کارکنان اجرای وعده هاست!؟ چرا نگران آن هستند که فردا این طرح یا هر طرح دیگری اجرا نشود؟!
اتفاقا این نگرانی ها کاملا بجاست! کاملا منطقی است!

.

یک مثال می زنم!

اگر مدیری که به شما قول افزایش رفاهیات را می دهد نتواند درآمد مخابرات را همانقدر بالاتر ببرد, اگر نتواند صرفه جویی کند, اگر … همین الان به شما می گویم همه چیز بر آب است!

پس مدیر باید در لایه های ذهنیش اولا بخواهد اجرا کند, دوم راهش را بداند, سوم از سر عشق و علاقه پذیرفته باشد! وگرنه وسط راه جا می زند!

.

من عاجزانه آرزو میکنم مدیران اجرای طرح رفاهیات را عاشقانه پذیرفته باشند نه از سر اجبار و اکراه!

.

کسانی که دیروز (24 تیر)  به ملاقات مهندس صدری رفته بودند ( از تشکل های کارگری مخابرات) قبل از رفتنشان چنان خشمگین بودند که هیچ آبی آتش آنان را خاموش نمی کرد! با هر کدام حرف میزدی احساس میکردی که هیچ راضی نیست! اصلا طرح رفاهیات مهندس صدری را قبول ندارد! … آنان ایده یکی از دوستان را پذیرفتند و طبق هماهنگی همان دوست گرامی, به دیدار مهندس صدری رفتند! آنان رفتند تا تضمین های کتبی لازم را از مهندس صدری بگیرند وگرنه فردایش تجمع می کنند!

.

گمان نکنید که وضع مهندس صدری بهتر از آنان بود! من دیگر آنقدر تجربه دارم که از پس گفته ها و مصاحبه های مدیران همه چیز را بفهمم!  او هم بشدت ازار دیده بود از گروههای تند رو!  تیم او هم گفته بود که باید تعهد کتبی از نماینده ها بگیریم که فلان کنند و فلان نکنند!

.

گروهها با کم اعتمادی کامل بسوی هم رفتند!

.

ساعتی بعد, هر دو گروه وقتی از هم جدا می شدند انگار بار سنگینی از مسئولیت از دوششان برداشته شده بود! همه چیز عالی بود … عالی بود!

هر دو گروه با هم به نتیجه رسیده بودند!

ایا هیچ سند کتبی مبنی بر تعهدات بین دو طرف امضا شده بود؟ … هرگز! حتی یک جمله! حتی یک برگه یادداشت! .. پس چرا همه چیز را عالی تعریف می کردند؟

آیا نمایندگان تشکل ها, برای شاغلین چیزی گرفته بودند که بازنشسته ها جا مانده بودند؟آیا حرف بازنشسته ها را نزده بودند؟ آیا آنها امتیازی نگرفته بودند؟

هیچکدام از حرفهای قبلی دو طرف (تیم مهندس صدری و تیم تشکل ها عملی نشد! تعهدی د رمیان نبود!

پس چه چیزی باعث شده بود همه چیز ختم بخیر شود (بقول نویسنده مخابرات ما)!

 

من راز ماجرا را به شما بگویم؟

 

راز آن یک چیز بود! قلب .. قلب … دل … همان عضو کوچکی که خون و احساس را به بدن پمپاژ میکند! … محبت! باور! دوستی! …. !

بله! هر دو گروه به این باور رسیده بودند که طرف مقابل عاشقانه و آگاهانه از حق دفاع میکند! هر دو گروه باور کرده بودند طرف مقابل محبت را درک میکند, ارزشش را می داند و  می داند که اگر کسی نخواهد کاری بکند هیچ تعهدی او را به اجرایش وادار نخواهد کرد …!

بله! هر دو گروه حسن نیت یکدیگر را باور کرده بودند! باور!

همه چیز در گرو همین باور بود!

آنانی که امروز (25 تیر) جد از عقیده تشکل ها  تجمع کرده بودند, امروز به این باور رسیدند!ولی دیگر کمی دیر شده بود!

.

در میان من-کارمند-  و مدیرم, هیچ امضایی سند اجرایی نیست! در میان من – مدیر- و کارکنانم هیچ امضایی سند خوشبختی نیست! اما اگر عاطفه و محبت در لابلای لایه های آجری ساختمان قرار گیرد آن را محکم تر خواهد کرد!

.

نوشته من چیز دیگری می خواهد بگوید! پیش از آن که نفهمیده از آن عبور کنید, پیش از آنکه نسنجیده آن را رد کنید یک بار دیگر حرفهایم را بخوانید که حاصلش یک کلمه است:

اگر بین شما  ومدیرتان صداقت و مهر و عاطفه وجود ندارد, هیچ تعهدی اجرا نخواهد شد!

اگر بین شما و مدیرتان صداقت و عاطفه بود, به هیچ تعهدی نیاز ندارید!

حالا به همین جمله من فکر کنید و برای فردایتان برنامه بریزید!

.

اما قبل از آنکه تصمیم بگیرید, به یکی دو نکته مهم توجه داشته باشید .

یکی اینکه هیج مدیری از شما نمی ترسد! اگر بترسد هرگز هیج تعهدی را اجرا نخواهد کرد!

دیگر اینکه هیچ مدیری از روی ناتوانی زیر بار تعهد شما نمی رود! اگر برود فردا اجرایش نخواهد کرد!

باز اینکه اگر مدیر شما نشانه های دوستی و مهر را بروز داد, ارزش کارش را نشکنید! و به مخالفانش اجازه بروز و ظهور ندهید!

آخر اینکه اگر کسی با شما راه آمد, او را به نقطه مخالفت و تقابل  نکشانید که زیر همه چیز بزند! هر چیزی اندازه ای دارد!

….

****

زندگی آنقدر به من آموخته است که بفهمم اگر روزی چیزی بدست آورم فقط مرهون توانائی های خودم نیست! زندگی به من یاد داده اگر کسی چیزی به من داد نشانه ناتوانی و کم قدرتی یا نشانه ترس او نیست! بویژه در شرایط امروز که هر کسی آنقدر اهرم های بازدارند دستش دارد که بتواند مرا سر جایم نگه دارد.

یاد گرفته ام هرگز محبت دیگران را نشانه ناتوانی و ترس ندانم! کما اینکه در این 8-9 سال هیچ مدیری -حتی ناتوان- از ما نترسید!….

حالا چرتکه را بردارید و حساب کنید !… امروز آنانی که به تجمع رفتند چیزی بیش از دیروز بدست آوردند؟ آیا کسی قول دیگری به آنها داد؟ آیا یک کلمه بیش از حرفهای دیروز شنیدند؟ ایا همان حرفهای دیروز قانعشان نکرد؟ اگر نکرد پس چرا برگشتند؟ اگر برگشتند چرا ابراز نارضایتی نکردند؟!

شاید نیاز داشتند با گوش خودشان از مدیرشان بشنوند و حرفها, محبت و راست اش را از خودش بگیرند! خب این کار را دیروز هم , قبل از تجمع هم, می توانستند انجام دهند! مگر تشکل ها چه کردند؟ کاری غیر از وقت گرفتن انجام دادند؟

محاسبه هزینه/سود حداقل ترین کاری است که ما باید بلد باشیم.

حرف آخر من این است که تمام صحبت های من با عموم عزیزانم ,همکارانم بازنشسته ها و شرکتی ها و قراردادی هاست!  خواص ارزش هایشان متفاوت است

*****

عزیزان!

سردبیر شما در طی این سالها حرفهایی زده است که بسیار تهدید و تنبیه شده پس از آن! اما بعدا , دورترینش بعد از یک سال, همه دیده اند که یک به یک حرفهایش درست و دقیق از آب درآمده است! حالا این بار هم بگذارید تیغ  انتقادات بسوی من باشد! اشکالی ندارد! اگر زنده بودیم فردا که باز خورشید از دل آسمان بالا می آید و نور تابناکش را به زوایای تاریک وقایع می تاباند مشخص می شود که حقیقت کدام است و در گذشته چه کسی درست گفته است! … زنده باشید الهی! و صادقانه عاشقانه و عارفانه زندگی کنید انشا الله! در چنان لحظه ای سردبیرتان را دعا کنید!

*****

 

925900cookie-checkسردبیر سلام میکند-محبت گم شده ماست!

Please rate this

0 1 2 3 4 5
12 نظرات
  1. علیرضا می گوید

    سلام سردبیر گرامی
    واقعا عالی بود خداقوت
    فقط یه خواهش موضوع کاهش ساعت کاری برای بانوان که دارای فرزند ۵سال می باشند اعاام کردن که مشمول نمیشین به خدا همه جا زیر ۶سال یعنی ۵سال و ۱۱ ماه و ۲۹ روز
    نمیدونم با این همه لطف آقای مهندس صدری که واسه خدمات اول هم اجرا شد چرا بلافاصله همچین بخشنامه ای فرستادن خواهشا پیگیری کنین بچه هامون گناه دارن
    طرح طبقه بندی چی شد ؟؟؟؟

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      حتما

  2. ناامید از سردبیر می گوید

    سردبیر محترم اینکه گفتی درست ولی تو ایران همیشه کارگر بدبخت زندگی کرده الان ما باید برای گرفتن حق و حقوق مان کشورهای پیشرفته را الگو قرار دهیم .درست میگید هیچکی از تهدید ما نمیترسه دولتی خواهشاً برای خواسته هایمان یکبار هم شده خودی نشون بدیم.مخابرات مهمترین اهرمهای فشار را دارد کافیه چند ساعتی تمامی سوییچ های کشور قطع بشه.مثل بمب صدا میده.مطمین باشین با دل چیزی بدست نمی آوریم.ممکنه چیزی بدست نیاوریم ولی دلمون خنک میشه که سود تو جیب سهامداران نانجیب نره.

  3. کارشناس می گوید

    سلام سردبیر عزیز ظاهرا استانها قرار است تفاهمنامه با سیار را کنار بگذارند و کارها ی سیار توسط ناک انجام شود دران صورت وضعیت همکاران رسمی که کار نگهداری سیار را انجام می دهند چه می شود .ایا سازمان معاونت سیار استانها متحول می شود لطفا راهنمایی فرمایند .

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      ناک در این آرزوست
      می پرسم خبر میدم

  4. شرکتی می گوید

    سلام سردبیر محترم.
    طرح کاهش ساعت کاری برای مادران زیر ۶سال که به تعبیر مخابرات تاسن ۵سال مشمول میشوند چی شد هنوز میگن دارن پیگیری میکنن یعنی اینقد مبهمه زیر ۶ سال!!!!!خواهشا پیگیری کنین
    طرح طبقه بندی به کجا رسید ؟؟؟؟؟

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      سلام
      آره.یه ذره مبهمه.
      شنیدم فرستادن واحدهای حقوقی نظر بدن .
      شنبه پیگیر میشیم باز

  5. عبدولی می گوید

    سلام عزیز دل
    فرمایشات شما همه از روی تجربه و تدبیر و احساس کاملاًمتین است اما فقط یک سوال
    آیا مدیران قدر قدرت ما که از هیچ
    چیز نمی ترسند از خدا بابت حق و ناحق شدن میترسند؟چون تا آنجائیکه من در جریانم تمامی مدیران فعلی و قبلی مخابرات و مدیران و سهامداران عمده از مومن ترین و خداشناس ترین و ولایتمدارترین افراد این سرزمین هستند.
    آیا رواست حق و حقوق کارگر را نپردازی و بعد سود برای سهامدار تعریف کنی؟
    آرزوی سلامتی برای خودشان و خانواده محترمشان. انشاءا…

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      دوست خوبم
      هیچکس در فکر این نیست که حقی را از دیگران بگیرد.همه میگن اگر حق باشه میدیم بعدش می شینن برنامه و قانون و … کنار هم میذارن میگن حق ما نیست یا .. هست
      میخوام بگمهر کسی از دید خودش حق را تفسیر میکنه.
      از دید من وقتی کارمندی یا کارگری داری که زندگیش لنگ است این ناحق است , حتی اگر حقوقشو کامل داده باشی. چرا که اصلا جزو اصول مسلمانی است که بفکر هم باشیم.
      خلاصه حرفم اینه که هیچکس قبول نداره اینی که ما میگیم حق است.اما … میگن بخاطر رسیدگی به کارکنان و ایجاد روحیه فلان بهتر است به گفته کارکنان عمل شود.
      تونستم درست حرفمو بگم؟
      برای من معیار حق زندگی بی دغدغه مردم است.خودم است.
      اما اینو از دولتم میخوام.اینو از حاکم میخوام.
      وقتی اومدم توی مخابرات , همینقدر که به تعهدهای دو طرفی عمل کنه وظیفه اش تمام است.
      یک مشکلی که ما الان داریم اینه که همه چی رو از مخابرات می خواهیم. بچه هامون بیکارن, جقوق کمه, بیکاری وحشتناکه, فرزندان همکاران بیکارن و ….
      اینها باعث مشه عصبی بشیم و به مخابرات برگردیم.
      نتیجه: بدلیل همین اختلاف دیدگاهها نسبت به حق, عدالت و … -که هر کسی یه دیدگاهی داره- من اومدم یه خط کش گذاشتم.عمل به تعهدات.عمل به قانون.
      سالها مثل شما رفتار کردیم.مثلا گفتیم (آیا عادلانه است که کارشناس اینقدر بگیره و یک مدیر فلانقدر) و …
      نهایتا وقتی طرفین به تعهدات عمل کردن
      اون وقت اگر باز زندگی مشکل بود و چرخ زندگی نچرخید میریم سر همون قاعده بالا.همونی که گفتم (انتظار داریم زندگی همه در حد متعارف تامین باشه) سپس مخابرات را نماینده حاکمیت می دانیم و…
      این همه چیز نیست
      در این فرصت کوتاه همینقدر هم خیلی زیاد نوشتم
      وقت شما رو گرفتم
      غذرخواهی میکنم اما چون شما رو دلسوز تشخیص دادم لازم دیدم در باره ایده ها با شما صحبت کنم
      حرف آخر- هرگز ادعا نداریم که همه حرفهایمان درست است.کما اینکه امروز میگیم در قدیم اشتباه می کردیم. بنابراین از همه خواهش کردیم نظر بدهند و حرف بزنند.
      اما متاسفانه برخی زحمت همه اهالی سایت را نادیده می گیرند و فقط به سردبیر می پردازند.سردبیر چکاره است اینجا.من فقط نوشته های دیگران رو تنظیم میکنم برای انتشار.خبر میگیرم و …
      برخی هر چی می بینن پیله میکنن به سردبیر.این حرمت نویسنده رو می بره زیر سوال

  6. یک خدمات اولی مشهد می گوید

    احسنت

  7. هستی می گوید

    سلام و عرض ادب و احترام

    ممنون سردبیر عزیز بخاطر نکته مهمی که فرمودید این روزها عشق و محبت گم شده و اگه کسی از روی محبت و صداقت کاری انجام بده، طرف مقابل به حساب دیگه ای میذاره و به تنها چیزی که فک نمیکنه محبته.
    من به این حرفتون ایمان دارم که اگه کاری عاشقانه و با قلب و روح انجام نشه به هیچ جایی نمیرسه .
    چرا راه دور بریم؛
    همین سایت مخابرات ما ، اگه عشق و صداقت شما به مخابرات و کارکنانش نبود، الان این سایت به این درجه از پایداری و قدرت و محبوبیت نرسیده بود. تبدیل به خونه ی آرامش کارکنان شده . چون توش پر از صفا و یکرنگیه و من بهتون تبریک میگم.

    دلم میخواد آقای صدری که تا اینجا به کارکنان احترام گذاشتند ، بتونن با قدرت همشو عملی کنن که اسمشون تو تاریخ مخابرات خصوصی شده ثبت شه و ما هم یه بار دیگه ایمان بیاریم که هنوز مدیرانی که از روی عشق و نوع دوستی کار میکنند، وجود دارن و به آینده ی انسانیت امیدوار بشیم. و در پاسخ به ایشون و تیم همراه یه بار دیگه با انگیزه و امید کار کنیم.‌

  8. یکی مثل بقیه می گوید

    سلام..
    جناب سردبیر
    از طبقه بندی چه خبر…!!!! بیخیال شدن!؟!!
    فقط خواهشا” نگین که همه چیز با شتاب درحال انجام هست!! صبر داشته باشین!!؟?

نظرات بسته شده است.