مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

سردبیر- هنوز منتظریم, ستاد این شرکت را تکانی بدهد!

مخابرات ما (سردبیر) – واقعیت این است که مدیر عامل شرکت مخابرات ایران توانسته است در یک سال گذشته بخش اعظمی از شرکت را با ستاد همراه کند.شاغلین و بازنشستگان آنقدر آزرده بودند که حتی از نام شرکت مخابرات ایران هم شکایت می کردند.هر روز تجمع و یا تهدید به تجمع!

از یاد نمی برم که روزی یکی از مدیران ستادی -که بتازگی وارد مخابرات شده بود – به من می گفت: “اینجا کجاست! هر روز یا تجمع است یا تهدید به تجمع!”

او راست می گفت.اوضاع نابسامان شرکت همه را از کار انداخته بود.اما امروز واقعیت این است که شرایط بکلی تغییر کرده است.بطوری که با دو کار کوچک دیگر که هزینه اش حتی بقدر یک هزارم هزینه های کارهای انجام شده نیست، همه نیروی انسانی به سمت و سوی مخابرات بر خواهد گشت.

نیروهای شرکتی و نیروهای قراردادی فعلا قدری از مشکلات مانده است.راستش اطمینان دارم که این مشکلات نیز حل خواهد شد چرا که روند حرکت شرکت به سمت و سوی رفع مشکلات است نه ایجاد بحران.

نمی خواهم بگویم همه چیز برای نیروی انسانی حل شده است.نه! ولی همه باور کرده اند که شرکت و هیئت مدیره و مدیر عامل به مشکلاتشان اهمیت می دهند.هیچکسی انتظار ندارد یک روزه و یک ساله همه چیز حل شود.اما همه انتظار داشتیم شرکت, مسیر حرکتش را نشان بدهد.حداقل به سمت مناسب کارکنان حرکت کند!امروز شرکت مخابرات ایران, جیب هیجیک از اقشار حاضر و موثر در مخابرات را پر نکرده است! اما امیدها زنده شده!

.

از مدیریت ارشد, شامل هیئت مدیره بعنوان نمایندگان سهامداران بزرگ, و مدیر عامل بعنوان نماد این مدیریت چیزی بیش از این می خواستیم؟

بله! حتما می خواستیم! اما آنجه هدف نگاه ماست اگر از هیئت مدیره بخواهیم راه غلطی رفته ایم.اگر از مدیر عامل بخواهیم راه ناصوابی رفته ایم.

بلکه باید حالا از هیئت حاکمه یعنی ستاد مخابرات ایران بخواهیم یک انقلاب واقعی بپا کند! از ستاد مخابرات ایران بخواهیم هر یک حداقل دو سه طرح جاندار به سیستم شرکت تزریق کند تا این شرکت با همین شرایط جاری و با استفاده از امکانات موجود جان بگیرد!

درک نمی کنم!

همه ایستاده اند!

همه ایستاده اند!

آیا ایستاده اید که دیگری برای محیط شما طرح بدهد؟

نام ببرم؟

همه مورد نظر من هستند!همه! آیا باید مدیران ارشد از جمله هیئت مدیره و مدیر عامل برای اجزا و ساختار مدیریتی ما در معاونت ها طرح بدهند؟

می دانم که چه می خواهید بگویید!

امروز نمی توانید بگویید پولی نیست! قدرتی نیست! باور کنید در همین بی پولی در استانهایی دیده ام که پولهای کلانی درآورده اند! در دیتای تجاری هنوز جای نفس کشیدن داریم.هنوز قدرت اول هستیم! هنوز حرف اول را می زنیم!یک دیتای تجاری هزاران ای.دی.اس.ال معمولی را برابری می کند.وقتی در یک استان می شود چرا در کشور نشود!

نام استان را نمی برم که امر مشتبه نشود ولی حاضرم نشانتان بدهم!

من اصلا نمی خواهم راه نشان بدهم.اصلا! وظیفه من نیست!

فقط می خواهم بگویم حالا نوبت شماست! حالا وقت کار شماست! حالا باید شما طرح بدهید و سیستم را به حرکت درآورید!

وظیفه ستاد خوابیدن در سایه مدیریت نیست! وظیفه ستاد ارامش بخشیدن به کارکنان نیست! وظیفه ستاد تحرک بخشیدن به اجزای سیستم است.

من فقط می بینم همه خوابیده اند! همه در خواب یک تغییر مانده اند!اگر دست به ترکیبشان بزنید قطعا افسردگی می گیرند اما اگر کار بخواهی هزاران مشکل نام می برند!
یک مثال ساده می زنم.

به یکی از مدیران -نه ارشد بلکه میانی- در حوزه معاونت ها دست بزنید! دست بگذارید رویش و بگویید می خواهید او را عوض کنید!

باور کنید زمین و زمان را بهم می دوزند تا به شما ثابت کنند که اگر آن مدیر جابجا شود شرکت ورشکست خواهد شد!

حالا بجای من از همان مدیر بپرسید که: اگر این مدیر این همه قدرت دارد چرا هیچ تحرکی در محدوده خودش ایجاد نکرده است؟ چرا؟

.

مدیری که هر شش ماه یک کار تازه از او نبینیم, یک طرح جدید نبینیم یعنی فسیل شده رفته پی کارش!

آقایان ستادی!

شما برای حفظ شرایط جاری از این شرکت حقوق کلان نمی گیرید, بقدر 4 -5 نفر کارشناس خبره به شما حقوق می دهند که بتوانید تحول ایجاد کنید! تحول … تحول …. تحول!

.

از مطالب بعدی وارد جزئیات می شوم.هر کسی با حرفهای من موافق نیست و یا مشکلاتی سر راهش دارد که نمی تواند تحول بسازد به هر شکلی که دوست دارد با ما در تماس باشد.

اما به جان عزیزتان! ما را رها کنید از این شرایط یکسان کشنده!

تکانش بدهید این شرکت را! بزودی دادن حقوق هم برای شرکت دشوار خواهد شد! لطفا شرکت را تکانش بدهید قبل از آنکه یکی بیاید و شما را تکان بدهد!

دوست شما- سردبیر

آذر97

سردبیر- دلم میخواست این نوشته را بسیار شدیدتر از این بنویسم.اما دلم نیامد! شما مدیران, مردان روزهای سخت ما هستید! ما به شما تکیه کرده ایم! ما به شما امید بسته ایم! نا امیدمان نکنید!

شما نمی توانید بگویید نمی شود! نمی توانیم! در جایی ایستاده اید که نباید بگویید! .. وگرنه باید بروید!

984220cookie-checkسردبیر- هنوز منتظریم, ستاد این شرکت را تکانی بدهد!

Please rate this

0 1 2 3 4 5
23 نظرات
  1. بهلول دانا می گوید

    بهلولی دانا هستم ، خوب خودم را معرفی میکنم تا با برادرم اشتباه نگیرید .

    راستش کمی نگران جلسه بکلی محرمانه !! چند ساعت بعد در ستاد برای توجیه ! من هستم .

    امروز با رئیس بزرگ و مدیران ستاد و من ، مدیر متوسط و دوست کت و شلواری دولتیم !!! در

    پیاده روی بودیم ، حتی رئیس بزرگ نیم لبخندی به من زد که نگران شنبه و روی یخ نشستن! و

    اینها شدم ، اما بیشتر از دیدن کت و شلوار دولتی که شنیده بودم جایش سبز خواهد شد ولی

    همچنان مهندس وار!! و محکم و استوار پیاده نوردی کنار رییس بزرگ می کرد ، نگران شنبه

    شدم! ، شاید فهمیده نقشه مدیریتیم را !

    بهر حال بعد از ظهر به ملاقات برادرم ، بهلول نادان ، رفتم و قضیه پیاده روی را تعریف کردم

    و آن لغت فراموش شده را پرسیدم ، گفت و دوباره یادم رفت ، خب این فراموشی مخصوص

    مدیران بزرگ از باستان تابحال است!! پس امیدوار باشم به عنوان :

    جناب مهندس بهلولی نادان عضو محترم هیات خودمان !!!

    اما برادرم گفت ، رییس بزرگ با این پیاده روی چند تیر را با یک شکار می خواهد بزند!!

    گفتم برادر نادان و عزیز و مریض من ، چه میگویی ، از قدیم گفته اند ، چند شکار را با یک تیر

    می خواهد بزند ، گفت اینجا جدید است و نو و هر دم از این باغ بری میرسد ، گر صبر کنی پیتزا

    خوری !! همان که گفتم درست است بعدا متوجه میشوی ،

    خوب نادان است دیگر ، یعنی چه چند تیر را با یک شکار می خواهد بزند!!!؟؟؟

    گفت ، راستی در پیاده روی آبگوشت و تربچه نقلی خوردی ؟ گفتم نه ولی چیزکی بود ، گفت

    هنوز ارتباط فراگیر نشده !!! اول راه است و خودمانی هم کم شده!!!

    گفت ، عینک دودی هم رئیس بزرگ و ستادیون !! داشتند ؟ گفتم بله ! تو از کجا میدانی!!؟؟

    گفت ، لباس ورزشی و سخن از ورزش و ورزش دوستی و برنامه های ورزشی و اصلا ۹۰ ! هم

    بود!؟

    گفتم همه بود ، اما ۹۰ نبود ، ۹۰ دیگر چیست ؟ گفت ۹۰ یعنی همش ۱۰ تا ، تا ۱۰۰

    من که نمیدانم ، این نادان چه میگوید

    گفتم غیبگویی ، گفت نه ، ولی خنده های زورکی و حس خودمانی!!!! پروری و مشتی حسن

    چطوری و …و کلا هم سر عده ای گذاشت!!!؟

    گفتم بابا غیبگوهای قبلی همه توهم بودند!!!!?

    گفت ، نه برادر دانای نادانم! این قضیه از زمان رم باستان هم بوده ،

    قسم میخورم ،بجان ژولیوس سزار امپراطور!!!! ?

    و همچنین بجان یک سناتور مخابراتی!!! سابق ، و سناتور جدیدتر آنهم با ارتباطی فراگیر!!!?

  2. زعفران می گوید

    بوقلمونی، گاوی بدید و گفت:
    ..

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      شاید خوب باشد
      اما عطر خوبی نداشت
      به موضوع مربوط نبود

  3. کلمات قصار می گوید

    موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد…ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مُرد. گاو را براي مراسم ترحيم کُشتند.
    «و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. »

    کلیله و دمنه

  4. ناشناس می گوید

    سردبیر ، حس نمیکنی؟ ستاد که هر روز شرکت و شرکتیان را تکان میدهد

    اینهمه فریاد و اعتراض از همان تکانهاست

    شاید شما دیگر عادت کرده اید

  5. ناشناس می گوید

    منتظر، منتظر ارباب بی مروت ماندن ، انتظاری که سالهاست بردگان میکنند
    امیدی گاهی ، توهمی بزرگ ، خودفریبی

    بر سر آنم که گر ز دست برآید
    دست به کاری زنم که غصه سر آید

    خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    صحبت حکام ظلمت شب یلداست
    نور ز خورشید جوی بو که برآید

    بر در ارباب بی‌مروت دنیا
    چند نشینی که خواجه کی به درآید

    ترک گدایی مکن که گنج بیابی
    از نظر ره روی که در گذر آید

    صالح و طالح متاع خویش نمودند
    تا که قبول افتد و که در نظر آید

    بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
    باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

    غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
    هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

    تا آگاهی آگاهانمان ، این است و همین است و همین خواهد بود

  6. خروس می گوید

    اوایل تعجب میکردم که با اینهمه امکانات و چند راه حل میتوان درآمد را با همین نیروها ، اما اندکی توجه و احترام واقعی و عملی به این نیرو، درآمد را ۲ برابر کرد
    بله ۲ برابر
    پس چرا کسی توجه نمیکند ، در جاهای دیگر هم امتحان کردم ، همین قاعده است
    حالا دیگر تعجب نمیکنم
    وقتی خط قرمز از عدالت و قانون به عدم عدالت و قانون جابجا شد
    دیگر از آن تعجب نمیکنم
    شما هم تعجب نکنید ، چون مسایل تعجب انگیز بعدها اتفاق می افتد
    اینها که آنچنان مهم نیستند

  7. خروس می گوید

    تمام اینها قسمتی از یک بازی بزرگ است

    بازی بزرگان ، برای کوچک نگهداشتن ، کوچک شدگان

    و واقعا هر دم از این باغ بر میرسد ، تازه تر از تازه تری میرسد

    بله این فیلم سالهاست که اکران سینماهاست و اندکی که هشیاری می آید ، هنرپیشگان را کمی تغییر میدهند ، هنرپیشه جدیدی با لبخندی در گوشه لب
    بنا به شرایط اندکی میدهند و بسیار باز میستانند
    همه امیدوار میشوند که نه اینبار دیگر حقیقت است ، اما پس از چندی باز هشیار میشوند
    ابن فیلم همیشه بر پرده سینمای زندگی ما بوده
    فقط هنرپیشه ها عوض میشوند

  8. ناشناس می گوید

    سلام..البته چه سلامی……

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      کامنت شما متاسفانه قابل انتشار نبود
      بدون توهین حرف خودتونو بزنید

  9. بهلول دانا می گوید

    بهلول دانا هستم ، مدیری متوسط که سابقه مدیریتم به دوران مصر باستان و خدمت به فراعنه عزیز!! میرسد ، حتی از آن هم پیشتر ، اما به جهت اینکه ریا نشود ، نمیگویم !!

    مطلبتان را خواندم سردبیر جان ، مطلب خیلی خوبی است
    من خودم در ستاد هستم و همانطور که میدانید با مدیران سر و سرها دارم ، اصلا سری از هم سواییم ،
    اکثرا در کارها از من مشورت میگیرند و به دانایی من ایمان دارند ، هر چند اذعان میکنم که ایشان داناتر از من هستند ، چون اگر من از آنها داناتر بودم الان من مدیر بودم نه مدیر متوسط و آنها بهلول دانا بودند ، و من از آنها مشورت میگرفتم ، بگذریم اینها اصول دانایی ستاد است و شما که از ستاد می نویسید به این مسائل داناترید
    دیروز برادرم بهلول نادان کبوتری نامه بر فرستاده بود و در نامه گفته بود برای تکان دادن شرکت باید ستاد را تکان داد ، گفت ما پرسنل آماده ایم اینکار را بکنیم اما ممکن است سوء تفاهم شود و متهم به تکان دادن!! شویم ، پس تو که از من داناتری راه حلی بده
    با وجود نادانیش دیدم حرفی زده که از من دانا هم داناتر حرف زده!!!
    ستاد خودش از ساختمانی سنگین و رنگین درست شده و تکان دادن آن از دست یک مدیر و دو مدیر و چند مدیر ، مدیران بر نمی آید
    حالا من مانده ام این شرکت عظیم را چگونه باید تکان داد ، اگر ستاد را نتوان کل شرکت را چگونه بتوان ؟
    پس به استادم کنفوسیوس زنگ زدم و راهنمایی خواستم ، فرمودند :

    死马当活马医 si ma dang huo ma yi
    سعی کن با یک اسب مرده مانند اسب زنده رفتار کنی
    مفهوم: تلاش برای انجام غیرممکن ها

    من که ایلخچی نبودم و نفهمیدم چه گفت ، پس کبوتر نامه بر را با نامه ای پیش برادرم فرستادم ، پرید رفت و پرید آمد ، نوشته بود : ای دانای نادان !!! این که معلوم است کنفوسیوس چه گفته ، اما من راه حل دیگری دارم
    بهتر است ستاد به مناطق زلزله خیز کشور منتقل شود ، براحتی ستاد تکان خواهد خورد و با تکان خوردن ستاد ، ستادی ها هم شرکت را تکان میدهند ، فقط برای هماهنگی بهتر و نام بیشتر این تکان ، آهنگ عربی را هم چاشنی کنید!!!!!

  10. powerman می گوید

    چرا کامنت حذف میکنی مهندس جان؟ چراجنبه انتقاد نداری؟حتما باید از تشکر بشه و یا این بچه ها از بدبختیشون بگن که شما بذارید؟ما بچه های شرکتی زندگیمون باختیم تو این مخابرات

  11. ورودی 92 می گوید

    برای نیروهای قراردادی ثابت علاوه بر بحث تبدیل وضعیت موصوع تفاوت دریافتی با بخش سیار است. چرا در یک شرکت نیروی بخش ثابت بایست نصف سیار هم رده و هم ورودی خود دریافتی داشته باشد؟؟؟ اگر این مسئله حل شود چه بسا بحث تبدیل وضعیت گم اهمیت خواهد بود.

  12. ناشناس می گوید

    سلام
    سردبیر عزیز ، اول جا دارد از شما بابت انتخاب گزینشی نظرات ، انتقاد دوستانه ای داشته باشم و خدمتتون عرض کنم نظرات درست ، صرفا آن چیزی نیست که هم راستا با عقاید در ذهن شما، همکار محترم و عزیز باشد.
    در ادامه باید عرض کنم ، من از شما تعجب میکنم و معتقدم یا شما از شرایط استانها خبر ندارید، یا اطلاعات شما بروز نمیباشد. همانگونه که اطلاع دارید تغییر فرهنگ یک سازمان از بالاترین نقطه آغاز میگردد و بدون تغییر راس هرم هیچ کار و یا حرکتی را شاهد نخواهیم بود، وقتی مدیران مناطق از بازنشستگان تشکیل گردیده و هیچ اعتقادی به ابتکار.، ریسک و شجاعت ندارند و میخواهند شرایط باری به هر جهت ادامه داشته باشد تا این چند صباح نیز بگذرد ، چه انتظاری از زیر مجموعه دارید ! شما واقعا معتقد هستید مدیران و روسای میانی میتوانند بدون میل و نظر مدیران مناطق حتی یک مکاتبه ای ساده و خلاقانه داشته باشند؟!! مدیرانی که اصلا به اصل تفیض اختیار اعتقادی نداشته و حتی در کوچکترین مسایل شرکت بمانند تعیین شیفت دخالت میکنند! بعد انتظار دارید مدیران میانی تکانی بخورند؟!! نه ، اصلا امکان پذیر نیست و تا در سازمانی تغییر فرهنگ را از بالاترین نقطه آغاز نکنند ، هیچ امیدی به تکان و یا حتی تکان تکان هم نخواهد بود

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      هیچ کامنتی حذف نشده
      هر کدام حذف شده باشد بخشی از آن منتشر می شود و علت حذف ذکر می گردد
      کامنتی اگر تکراری باشد یعنی یک نفر هزار بار کپی پیست کرده باشد حذف می کنیم.
      عذر میخواهم وقتی گز نکرده پاره می کنید خستگی در تن آدم می ماند.چرا مثالی نمی زنید از کامنتهای حذف شده؟
      حداقل یک نمونه بیاورید تا دنبالش بروم ببینم دلیلش چیست.شاید توی باکس خطاها مانده باشد بدلیل استفاده از کلمات خاصی که سیستم بدون نظر ما نگه میدارد

  13. ذره بین حقیقت یاب. می گوید

    با سلام خدمت جناب سردبیر معظم رسانه ی پرمخاطب مخابرات ما – مخابراتی با وسعت دردی که بیان کردید.
    سردبیر جان چقدر خوب درد شرکت را می فهمی ….چقدر خوب.
    انگار این شرکت کودک پر بغض و پر درد شماست که دارد از درد به خود می پیچد….
    توی سرش می زنند و هر روز میدوشندش…. به راه قبله کشانده اش و دیگش را بار کرده اند و بوی حلوا می آید…
    ویرانش کردند….کسی دلش برایش نمی سوزد همه در جهت تامین منافع خود کوشا هستند…کسی عاشق کارش نیست و برایش عشقش دل نمی سوزاند… شهریاران را چه شد؟؟؟؟
    عاقبتی بهتر از همان گاو معروف مشت حسن ندارد…خدا کند ما شبیه مشت حسن نشویم.
    درک شما از ویرانی منابع انسانی ستودنی است ولی کسی دوست ندارد کاری بکند….همه ملوک الطوایفی مشغول حکمرانی هستند…خودی ها را جمع کرده اند تا کمتر ضرر کنند…همه همشهری و هم ولایتی و هم لهجه حداقل در شهر ما که اینگونه رقم خورده.تا از قماششان نباشی به بازی راه نداری….دلم خون شد و کمرم شکست از این نامه ی پر درد…. اما توان ناله کردن ندارم ما را به بی توفیقی معتاد کرده اند اصلاً اگر موفق بشویم اوردوز کرده ایم ….!!!!
    درست فرمودین اگر به مدیری دست بزنند از صد جای دیگر به جز خودش صدای ساز و نقاره در می آید…
    نسل جوا ن جایی در سیستم ندارد…..آرزوی آنها را در تولدشان کشتند…. مرده ها آرزو نمی کنند،مرده ها خلاق نیستند،وقتی دلخوشی و تلاش را از کسی گرفته ای روحش را کشته ای و دیگر کشتن جسمش کاری ندارد…مرده ها مرده اند رهایشان کنید.مرده نورو امید نمی خواهد. پیران عبدالطمع ناکاممان کردند…..
    دل من هم مثل خودتون پر درده سالار ولی به حرفمون گوش نمی دهند با پیشنهاد هایمان مخالفت می کنند،حالمان را گرفته اند و رمق پویایی را در ما کشته اند مسئولیت به ما محول نمی شود آدم حسابمان نمی کنند.این حال سخت مرا به یاد شعر زیر از مرحوم دکتر افشین یداللهی انداخت من که با این حرف ها خوشم…

    از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !
    دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟…
    با حس ویرانی بیا … تا بشکند دیوار من
    چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من
    بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
    حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
    با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست
    در انتهای موعظه … دیگر مجال درس نیست
    کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
    چیزی شبیه معجزه … با عشق ممکن می شود(شاعر : افشین یداللهی)
    من می خواهم کار کنم ، نظر و ایده بدهم، خلاق باشم و مفید
    حاضرم تا پایین ترین رده سقوط کنم اما در آن رده حرفه ای و مفید باشم یک آبدارچی با سواد و مفید ارزنده تر از یک رئیس نا قابل است.به ما هم مجالی دهید در حد یک گنجشک در آرزوی پرواز ؛ ای عقاب های تیز پرواز که اگر نتوانم بپرم محکوم به سقوط و شکار شدنم.
    سردبیر جان:
    من هستم و آماده به خدمت مرا هم ببینند….مرا ببخش که بجز رسانه ی شما ملجائی ندارم . مرا ببخش که اینگونه سخت دوستت دارم…
    یاعلی.ذره بین حقیقت یاب.

  14. مشارکت بجای عوام فریبی می گوید

    سلام
    بسیار ممنونیم از سردبیر که در این شرایط خاص سعی می کنند انگیزه تزریق کنند.
    آقای سردبیر!
    هر تکانی یک تکان دهنده می خواهد. تصور من این است فردی که باید ایجاد موج کند، خود چنین قدرتی را ندارد و شواهدی دارم که حتی جلوی برخی از موج های خودجوش و مثبت را نیز گرفته است.
    مشکل ما فعلا در شرکت مخابرات ایران نبودن یک فرد قابل اطمینان در راس است. فردی که کار را بلد باشد و بتواند هدایت کند. قرار نیست هر آنچه میل خودش باشد را مطرح کند و اجازه ندهد هیچکس اظهار نظر کند. بارها شنیده ایم که مدیرعامل مخابرات ایران در جلسات ارشد، معاونین خود را سنگ روی یخ کرده است!
    شاید لازم باشد برخی اوقات یکی از معاونین تکانی بخورد ولی این کار مستلزم این است که چیزی و فکری باشد که بجای فکر آن معاون قرار بگیرد. فقط ایراد گرفتن بدون داشتن هیچ ایده و تفکر سازنده و جایگزین، تنها نشان از خودبینی و … و برخی اوقات عوام فریبی است.
    در صنعتی مثل صنعت مخابرات لازم است مدیریت مشارکتی حکم فرما باشد و نه مدیریت …!

  15. دوستدار شم می گوید

    دمت گرم
    حق مطلب رو ادا کردی
    در خمودگی و فرسودگی هیچ بدست نمی آد که هیچ! بیشتر فرو میریم… و ما انگار این تکرار رو در حال تکثیریم و متاسفانه اونقدر بهانه برای خواب آلودگی هامون داریم که نگو
    امیدوارم اون اتفاق خوب که به امیدش موندیم، بیافته
    باز هم دمت گرم

  16. همیشگی ۹۲ می گوید

    چرا طرحی که هزینه ریالی واسه شرکت نداره در عوض بارقه امید و شکوفایی رو می تونه در نیرو زنده نگه داره و دو چندان کنه، باید اینقدر به تعویق بیفته
    وقتی که مدیر عامل و تصمیم گیرندگان اصلی شرکت همگی اذعان دارن که از نظر ریالی هیچ فرقی بین نیروی رسمی و قراردادی نیست
    چرا تبدیل قرارداد به دایم به مذاق بعضی دوستان تلخ جلوه می کند!
    باور کنید با تبدیل قرارداد دایم شرکت به مرز ورشستگی و سرباری نمی رود
    یعنی نیرو اگر قراردادی باشد !! نمی تواند مطالبات خود را از سیستم دریافت کند و پشتوانه ای ندارد؟!
    نیرو اگر تعهد و وجدان کاری نداشته باشد اگر روزمزد و حجمی هم باشد کار نمی کند
    در حالی که پیش قراولان خدمت و ایثار در امور مشترکین. شبکه و….( چه شرکتی ، چه قراردادی) با حداقل ترین دریافتی نهایت تعهد رو جهت اعتلای مخابرات انجام می دهند!

    (( تبدیل قرارداد دایم ۲ یا ۳ هزار نیرو کوچکترین خواسته کارکنان با حداکثر بهره وری و امید بدون هزینه ))

  17. حاصلی می گوید

    سلام بر همراهان کاروان عمر

    لحظه ها تنها مهاجرانی
    هستند که هیچگاه برنمی گردند
    قدر لحظه ها را بدانیم
    حاصلی

  18. بهلول نادان می گوید

    سلام همه همکاران

    قربان دهان در فشانت ، گوهر و جوهر داری سردبیر عزیز و حتما مهربان!

    کار مرا راحت کردی،خدا پدر گرامی و بزرگواراتان را بیامرزد ، انشاالله

    این چند روز نوشتم و نوشتم باطنز و غیر طنز! تا مدیران گرامی متوجه جایگاه مسئولیت گران خود باشند ، جایگاهی که هر چه بالاتر باشد حساب و کتابش سختتر است

    به خدا به وجدان به قانونهای آفرینش قسم که روز حساب وجود دارد ، هر کس چه پرسنل و چه مدیر نسبت به جایگاهش مسئولیت خود را انجام ندهد ، حساب پس خواهد داد
    آنهم نزد قاضی ای که دیگر قاضی القضات است و عادل
    زندگی راحت و آسوده نیست که خود را به ستیغ کوه کشیده و از مواهب آن و اختیاراتش بهره مند شوی اما مسئولیت سنگین آن بالا را انجام ندهی!
    البته الان دنیا برعکس شده ، آنکه بالاترین اختیارات را دارد مسئولیت سنگین خود را قبول ندارد! وآنرا بدوش پایینترین قشر با کمترین اختیار می اندازد!!!
    همه مسئولیم
    هر کس به نسبت توان و اختیار خود ، دستها در دست هم و فکرها همفکر ، تا شرکتمان ، شرکت مخابرات ایران را بهترین شرکت ایران کنیم و افتخار ایران و ایرانی باشیم

    و اما???
    نوشته های قبلییم !! به من زنگ زدند ، بعد نوشتن زیاد ،تازه چشمم گرم شده بود ، گفتم بله ، گفتند ما در یک صفی هستیم منتظر ، اما عده ای هم می آیند و تایید شده و میروند ، اما له ما اجازه رفتن و نشستن در صفحات جای خودمان را نمیدهند ، گفتم عزیزان شما و ما تجربه سردبیر را بهیچوجه نداریم ، حتما یا خطری وجود دارد ، یا زمانش مناسب نیست ، اصلا چه عجله ای دارید ، دیدم دوباره گله کردند ،گفتم نوشته های نازنین میایم همانجا آب پاکی را رویتان ریخته و پاکتان میکنم ، تهدیدشان کردم ، بلرزه افتادند و تعدادی حروف و کلماتشان جابجا شد ،
    گفتم اجازه بدهید نوشته هایم فقط خود سردبیر مالک این ملک و شاه این سرا است و صلاح ملک خسروان دانند
    پس بدانید ،بهلول نادان ، نویسنده بزرگ قرن های متمادی ، اعلام میکند ، اگر نوشته ای از من دیدید ، هیچکدام اصل نیست و بعلت ترس از سخنانم ، نوشته ها حروف و کلمات جابجا شده است
    اگر اصلش را می خواهید ، تشریف بیاورید نزد خودم

    و البته در این قضیه تحرک شرکت ، بیشترین مسئولیت هم با من ( بهلول نادان=بهلول دیوانه=من دیوانه ) است !!میدانید که !!!
    دلیلش !؟ عرض میکنم :

    آسمان بار امانت نتوانست کشید
    قرعه فال به نام من دیوانه زدند

    دریافتید!!!!!؟

  19. ناشناس می گوید

    سردبیر دوره 4 ساله مدیران هم به فراموشی سپرده شده

  20. powerman می گوید

    دوباره سردبیر ما شد سوپاپ اطمینان دیگ مخابرات.دوستان شرکتی با این مطلب همانند هزاران مطلب مشابه دیگه دوهفته ای رفتند سر کار.خوب راهش یاد گرفتید مدیران مخابرات برای بازی کردن با احساسات این جوانها.حالا وقت بخرید ببینیم تا کی ادامه میدید این بساط؟

نظرات بسته شده است.