سردبیر- چرا از رنج دیگران، درد نمی کشیم؟!
مخابرات ما (سردبیر) – هرگز حوصله درس اخلاق ندارم! نه دادنش و نه گرفتنش! اما در حیرتم از نسلی که خود ساخته ایم! بهترینش ظاهرا خودمان هستیم که از دهه 50 آمده ایم اما هیچکس از دوره های بعدی قبولمان ندارد!
درد اینجاست که حس دردمان مرده! حس زجرمان ناکار شده! از ناراحتی و درد و رنج دیگران اصلا کک مان هم نمی گزد!
ببخشید! بی انصافی نکنم! یک اظهار تاسف الکی می کنیم و طرف را با دردها و رنجهایش تنها می گذاریم! اتفاقا همین سر به تاسف تکان دادن، نامردانه ترین حرکت تاریخی ماست!
قبول ندارید؟
چند سال است همکاران شما با نیم حقوق به عنوان شرکتی زندگی می کنند و کک تان نمی گزد؟ چه کمکی برای رفع مشکلشان کرده اید؟
چند سال است که نیروهای رسمی از خانه و کاشانه خود (دولت) رانده شده اند و شما انگار طلب اعصار گذشته را از آنان می خواهید؟
چند سال است حق و حقوق نیروهای بازنشسته به فنا می رود و همه ساکت شده اید؟
چند سال است که پس انداز کارکنان به بغما رفته و شما سکوت اختیار کرده اید؟
چند سال است راننده ها با ماشین برایتان حمالی می کنند و پول بنزینشان را هم نمی دهند ولی شما با مشکلشان غریبه اید؟
چند سال است قراردادی ها به دنبال یک حکم کاغذی لعنتی هستند ولی هیچکس کمکشان نمی کند؟
چند سال است کنه ها به بدنه مخابرات چسبیده اند از آن ارتزاق می کنند اما جرات حرف زدن ندارید؟
چند سال است …
ما مسخ شده ایم! مسخ!
حداقل جزو یکی از این گروه های آسیب دیده هستید! حداقل در یکی از این گروه های بی حس و مسخ شده قرار دارید! اما درد و رنج دیگران برای شما اهمیتی ندارد همانطور که درد و رنج دیگران را به هیچ می انگارید!
همه ما با هم، در تمسخر یک پرداخت از مخابرات و یک سرویس از شرکت بیمه ایم اما همه مان مسخ شده ایم! همه! بیمه، بیمه تکمیلی، بیمارستان، دکتر، برگشت بدون درمان به دلیل جیب خالی، سرشکستگی در طول بی درمانی نزد خانواده و دکتر و بیمارستان، حالا همگانی شده است ولی هیچکس کک ش هم نمی گزد! همه مسخ شده ایم!
.
عزیزان! تا از درد دیگران تاثیر نمی گیریم و افسرده نمی شویم، درد ما درمان نخواهد شد!
عزیزان! تا وقتی از کنار درد دیگران بی تفاوت عبور می کنیم، رنج هایمان پایانی ندارد!
تا وقتی درد دیگران، درد ما و رنج ما رنج دیگران نباشد، بی جهت بر طبل حق و عدالت نکوبید، هیچ عدالت خواهی پاسخ شما را نخواهد داد!
تا دیگران را دوست نداشته باشیم کسی دوست ما نخواهد بود تا دردهای ما را بشمارد و کمر تاخورده ما را راست کند!
همه ما در میان حصار آمار و اعداد، اسیر شده ایم و فقط آنها را حقیقت محض می دانیم! اما …. ما آدمیم! آدم! تو را به خدا به همین یک کلمه دو دقیقه فکر کنید!
ما آدمیم! آدم!
دلم گرفته است! می خواهم با هم حرف بزنیم! بگوییم و بشنویم! سعی می کنم د راولین فرصت لایوی بگذارم تا حرفهای شما را هم بشنوم! دلم میخواهد شما برای من بگویید چرا هنوز آدم نشده ایم!.
بی تفاوت نیستیم سردبیر عزیز.می ترسیم ازاینکه سهامداران به ظاهر اسلامی وموجه وخیر مخابرات که هر روز به سیل زده و زلزله زده و…کل کشور کمک میکند همین یک لقمه نان را هم قطع کنند .میترسیم چون قانون اداره کار بر روی کاغذ حامی ماست نه درعمل.می ترسیم چون معاون روابط کار قلم را برعلیه ما چرخاند و شد مشاور مخابرات.
دنیا اینطور نمی مونه ……
علت اصلی اینه سردبیر عزیز که مال حرام چنان شکم ها را پر کرده و چنان قلب هایشان بسته شده است که گوشهایشان هیچ صدایی را نمی شنود….
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
با سلام خدمت همگی به راستی هر چقدر فکر میکنم که چراهمه فقط به فکر خودشان هستند وبه قول سردبیر در مورد درد دیگران ککمان هم نمی گزد دلم میگیرد مثل اینکه مردم را جادو کرده اند همه مثل یک رباط شده ایم مغز ها قفل شده اند اراده ها سست وناتوان واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
سر دبیر سلام
چرا خبری از سنوات و حق مرخصی نمی گیرید ؟؟؟؟؟؟؟
مهناز گرامی!
چطوری باید خبر بگیرم؟
نه! واقعا چطوری؟
ببینید قرار نیست ناراحتی تونو روی سر من خالی کنین
من هم در همین لحظه آنقدر عصبانی و ناراحتم که اندازه نداره.
ولی باید خودمونو کنترل کنیم
جناب سردبیر عزیز ودوست داشتنی
1-آیا فکر می کنید مطالب شما را هیچ یک از مسئولین می خوانند.
2- آقای پایست کجاست چرا حداقل اعتراض معمولی (مثل شما ) نمی کند.
3- مسئولین برای کار خود هزار توجیه خدا پسندانه می کنند.(البته خداوند نمی پذیرد)
4-کارمند مفلوک غیر از ناله ونفرین چه می تواند بکند.(چون هر اقدامی بشدت پاسخ داده می شودوبقیه ….می بینندو…
سلام
1- بنظر من هیچکس نمی خونه حتی شما.بنابراین کار بی نتیجه نکن برادر
2-هر دقیقه و هر روز که نمی شود اعتراض کرد از مزه می افتد
3- بله. یک دلیلشان نداشتن پول است.
4-همان هم خوب است. ولی هر چه گشتم هیچ برخورد شدید با کارکنان ندیدم. البته با دوستان شرکتی بله. اما دیگران که اذیت نشدن
تو کز محنت دیگران بی غمی ……..نشاید که نام ات نهند آدمی
در گذشته می خواندیم :دیگران کاشتند ما خوردیم ما بکاریم ودیگران بخورند.
اما جدیدا یادشان داده اند که دیگی که برای ما نمی جوشد می خواهم سر سگ داخلش بجوشد.
سلام سردبیر عزیز…متسفانه علت انچه که شما فرمودید نوع تفکر ماست.همه ما (تک تک ما..من ، تو ، اون ….)فقط به فکر منافع خودمان هستیم(یعنی تفکر کوسه ) ولی اگر همه ما بفکر هم باشیم (مانند دلفین ها )این روزها را نخواهیم داشت.لطفا در سایتها بگردید و مطالب مربوط به مقاله تفکر دلفینی را برای همکاران به اشتراک بگذارید.شاید فرجی حاصل شود.
سلام
ممنونم از راهنمایی شما
اگر لطف کنی این مطالب رو برام بذاری ممنون میشم
دنیای امروز ما، دنیای ارتباطات و کنش متقابل میان آدمهاست. واقعیت دنیای امروز ما چیزی جز وضعیت ما در روابطی که با سایرین شکل میدهیم، نیست. اما چطور میتوان به سطح رابطهای پایدار و مسالمتآمیز با افراد اطرافمان برسیم؟ تفکر دلفینی یکی از موثرترین پاسخهای این سوال است. با ما دراین مقاله همراه باشید.
تفکر دلفینیلازم است قبل از آشنایی با مفهوم تفکر دلفینی با خصوصیات زندگی اجتماعی دلفینها آشنا شویم. دلفینها موجوداتی کاملا اجتماعی هستند. این موجودات دوستداشتنی آبزی به صورت جامعهای کوچک در کنار هم زندگی میکنند. آنها سعی میکنند هرچیزی که دارند را با دیگران به اشتراک بگذارند.
دلفینها خودشان را در هرچیزی با دیگران شریک میبینند. آنها در هرمسالهای به هم کمک میکنند و مفهومی به نام خودمحوری در آنها وجود ندارد و یا بسیار ضعیف است.
این خصوصیت دلفینها باعث شده است تا جامعهشناسان و روانشناسان با همکاری زیستشناسان تحقیقات متعددی روی آنها انجام دهند.
همچنین بخوانید:
با تمرکز روی نکات مثبت زندگی به اندازه نکات منفی ،زندگیمان را دگرگون کنیم
معروفترین تحقیقی که روی جامعهشناسی دلفینها انجام شده است، تحقیق معروف استخر کوسهها است. محققان برای انجام این آزمایش، ۹۵ کوسه را به همراه ۵ دلفین در یک استخر قرار دادند.
آنها با دقت رفتار هر دودسته آبزی را مورد بررسی قرار دادند. محققان بعد از گذشت مدت کمی از زمان، متوجه موضوع جالبی شدند. آنها مشاهده کردند که کوسهها بعد از مدت کوتاهی شروع به حمله به یکدیگر کردند.کوسهها به هم حمله میکردند و سعی میکردند به یکدیگر صدمه بزنند.
آنها در این حملات شمار زیادی از جمعیت خودشان را تلف کردند و تعدادشان به شدت کم شد. پس از مدتی توجهشان به دلفینها جلب شد و شروع به حمله به آنها کردند. دلفینها اول فکر کردند که کوسهها درحال بازی با آنها هستند.
اما وقتی دلفینها فهمیدند که موضوع حمله کوسهها به آنها جدی است، با همکاری باهم کوسهها را محاصره کردند و با وارد کردن ضربات متعدد به مهرههای پشتشان آنها را تلف کردند. بعد از یک هفته تمام کوسهها نابود شدند و تنها دلفینها زنده ماندند.
این رفتار جالب دلفینها در همکاری برای مقابله با دشمن مشترک، منجر به ایجاد مبحث جدیدی شد که میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات جامعه باشد. میپرسید کدام مبحث؟ پاسخ سوال همان مسالهای است که در مقاله حاضر روی آن تمرکز داریم؛ یعنی تفکر دلفینی.
مبانی تفکر دلفینیhttps://zehn.ir/blog/wp-content/uploads/2020/03/image-min.jpgتفکر دلفینی
از نظر جامعهشناسان انسانها در حیات اجتماعی به سه دسته عمده تقسیم میشوند. کپورها، کوسهها و دلفینها
کپورها، در محیط زندگی خودشان همیشه طعمه هستند. آنها به سادگی غذای ماهیهای شکارچی میشوند. در جو
امع انسانی و حیات اجتماعی انسانها، عدهای همیشه مانند ماهی کپور نقش قربانی را بازی میکنند. آنها در روابط انسانی همیشه قربانی هستند و موردظلم واقع میشوند. آنها یا با کوتاه آمدن مقابل دیگران یا با تصمیمها و رفتارهای غلط همیشه قربانی میشوند.
افراد، سازمانها و گروههای اجتماعی زیادی مصداق کپورها هستند. آنها توانایی اداره درست روابط شخصی، کاری و اجتماعی را ندارند و همیشه با مشکلات زیادی از طرف رقبا روبهرو میشوند و معمولا شکستخورده و مقهورند.
کوسهها، برعکس کپورها عمل میکنند. آنها نقش شکارچی را در طبیعت بازی میکنند و معتقدند برنده شدن آنها الزاما با بازنده شدن دیگران همراه است. آنها معتقدند باید بکشی تا کشته نشوی. باید شکست بدهی تا شکست نخوری. در لغتنامه این افراد واژه برد-برد معنا ندارد. آنها تنها به برد-باخت معتقدند و همه تلاش خود را برای شکست دادن دیگران به کار میگیرند.
مصداق کوسهها در افراد، شرکتها و سازمانهای اجتماعی زیادی پیدا میشود. این دسته از رفتار را میتوان در کسانی که راهبرد پیروزی را وارد کردن ضربه به دیگران میبینند یافت.
دلفینها، هوشمندترین نوع موجودات طبیعت هستند. آنها هوشمندترین جوامع آبزی را تشکیل میدهند. درحیات اجتماعی به افرادی دلفین گفته میشود که رمز پیروزی را در مشارکت با دیگران و اجرای عملیات دو سر برد میبینند.
افرادی که دلفینی فکر میکنند تمام خوبیها و نعمتها را نه برای خودشان که برای جمع میخواهند. اگر موفقیتی است، برای همه است. اگر کسی به مشکلی برخورد کرد، باید همگی برای کمک به او بشتابند. اگر قرار است به هدفی برسند با همکاری و همراهی هم به آن خواهند رسید.
آنها به خیر عمومی نگاهی جز به کل دارند. درواقع برای رسیدن به وضعیتی پایدار و باثبات باید از پایینترین سطوح جامعه شروع کرد تا خیر به بالاترین سطوح منتشر شود.
دلفینها ارتباطات پیشرفتهای درمقایسه با سایر حیوانات دارند. آنها روحیه مشارکت جمعی و خیرخواهی عمومی را به طور غریزی دنبال میکنند.
جامعهشناسان معتقدند که برای داشتن حیات سعادتمند و دستیابی به موفقیت و خیر عمومی باید مثل دلفینها رفتار کرد. تفکر دلفینی چیزی جز این گزاره را دنبال نمیکند. درتفکر دلفینی انسانها باید یاد بگیرند به جای خیر شخصی، خیر عمومی را دنبال کنند که آنهم جز با همکاری و همراهی و مشارکت امکانپذیر نخواهد بود.
کوسهها حمله میکنند، چون بقا و پایداری خودشان را در کم شدن رقبا و از بین رفتنشان میبینند. کپورها خورده میشوند چون هوشمندانه عمل نمیکنند و خود را وارد چرخه طعمه بودن میکنند. اما این دلفینها هستند که درنهایت به بقا میرسند. چرا که فهمیدهاند بقا در تعامل و بازی دوسر برد است.
افرادی که تفکر دلفینی را دنبال میکنند به خوبی فهمیدهاند که برد دیگران الزامی برای شکست ما ایجاد نخواهد کرد.
چه اصولی را باید برای تفکر دلفینی دنبال کنیم؟
https://zehn.ir/blog/wp-content/uploads/2020/03/1-min.jpgاتحاد دلفینی
برای رسیدن به تفکر دلفینی نباید از اصول زیر غافل شویم:
اولین شرط برای پیادهسازی تفکر دلفینی در زندگی، فراموش کردن خود و منافع شخصی است. ما باید یاد بگیریم موجوداتی اجتماعی هستیم و در جامعه زندگی میکنیم. رسیدن به خیر عمومی با کمک و یاری رساندن به هم و دیگر خواهی به جای خودخواهی امکانپذیر است.
اصل دوم در تفکر دلفینی این است که هنگام بروز مشکلات برای دیگران، خودمان را به جای آنها بگذاریم. همدلی و همراهی با دیگران و بهترین یاور و پناه یکدیگر بودن، یکی از بزرگترین و مهمترین اهداف برای رسیدن به خیر عمومی است.
باید از اعماق وجودمان بپذیریم که همدلی میتواند ما را به هم نزدیک کند و لازمه داشتن روابط مثبت در حیات اجتماعی، این است که بهترین وجه خودمان را در روابطمان با دیگران رو کنیم. یعنی تلاش کنیم تا بهترین چیزی که میتوانیم باشیم را در رابطههایمان پیادهسازی کنیم.
در اصل سوم تفکر دلفینی، همذاتپنداری با اطرافیان هنگام بروز بلایا و مشکلات تاکید میشود. کافیست وقتی برای کسی مشکلی به وجود میآید به این فکر کنیم که اگر ما جای آن شخص بودیم، چه توقعاتی از دیگران داشتیم؟ دوست داشتیم اطرافیان چطور با مشکل ما برخورد کنند.
ادراک دیگران و احساساتشان در مواجهه با مشکلات مهمترین کاری است که میتوانیم برای نزدیکی به آنها و داشتن روابط اجتماعی مثبت انجام دهیم. سعی کنید به اطرافیانتان بفهمانید برای شما باارزش هستند و میتوانند به شما تکیه کنند.
اصل چهارم تفکر دلفینی، خوشحال شدن از موفقیتهای دیگران است. به بیانی دیگر همانطور که مشکلات اطرافیان شما را غمگین و ناراحت میکند، موفقیتها و شادیشان هم باید باعث شادمانی شما باشد. به موفقیت و شادی آنها ارزش بدهید. به آنها القا کنید که شادیشان به اندازه شادی خودتان برایتان مهم است.
کنار گذاشتن کینه و حسادت مفهوم کانونی این اصل است. همه ما با درجات متفاوت کینه و یاد حسادت را در وجودمان داریم. حسادت نوعی غریزه است و برای همین گریزی از بودن آن در روحمان نیست.
اما میتوان آن را کنترل کرد و یا حتی تا حد زیادی سرکوب نمود. کسی که همگام با استراتژی تفکر دلفینی حرکت میکند، حسادت را در خود سرکوب کرده است.
آخرین اصل از اصول تفکر دلفینی، همکاری و همیاری برای رسیدن به اهداف است. از قدم گفتهاند که یک دست صدا ندارد. این حرف را باید با آب طلا بنویسید و روی دیوار اتاقتان بگذارید.
انسانها نه فقط برای اهداف جمعی، که برای رسیدن به اهداف شخصی هم به کمک و یاری هم نیاز دارند. ما وظیفه داریم به یکدیگر کمک کنیم تا رسیدن به اهداف و موفقیتها آسانتر شود.
بااین اصل، زنجیرهای از شبکههای کمکرسانی به یکدیگر تشکیل میشود که درنهایت خیر و برکت عمومی خواهد داشت. زنجیرهای که روزی با آغوش باز به استقبال درخواست کمک ما خواهد آمد.
و در آخر
اصل دلفینی را دست کم نگیرید. این اصل برای موفقیت درهر سطحی، از فردی تا سازمان، بسیار مفید و موثر خواهد بود. انسانهایی که آگاهانه به خیررسانی مشغول هستند، هوشمندترین انسانهای جوامع خودشان هستند.
آنها به خوبی فهمیدهاند که هر عمل، عکسالعملی را درپی خواهد داشت و پاداش هرخوبی و نیکی را در بزنگاه مناسب خواهند گرفت.
https://zehn.ir/blog/wp-content/uploads/2020/03/zehn-2.jpg
ممنونم لطف کردین
گل گفتی سردبیرجان انگارانسانیت مرده است وجدان بیدار نایاب شده اعتقادات درحد حفاظت از مادیات است دیگر درد انسان را انسان نمیفهمد نه برادر برادری میکند نه خواهر خواهری نه همسایه بدردت میخورد نه فامیل فقط مسابقه مسابقه منیت است وبس خودخواهی و غرور وتکبر و غفلت بسیار از خود خویش ……نه به عابرپیاده رحم میکنیم نه به انسان افتاده دیگر جوانمردی انگار در کماست باید یک سیلی محکم به خودمان بزنیم وازاین خواب غفلت قبل از اینکه مرگ سراغمان بیاید بیدار شویم و درد انسانها را درک کنیم وچاره سازیم وانسانیت را به انسان باز گردانیم ودنیا را بهشتی سازیم که همه در اسایش و ارامش بسر بریم بیایید باخودمان صادق باشیم ونفاق ودورنگی را از نفس خود دور نماییم وخیرخواهانه زندگی کنیم وبه زندگی روزمره مان رنگ خدایی بدهیم ان شاالله
رنجبر: دنیا را بهشتی سازیم که همه در اسایش و ارامش بسر بریم!
کاش شدنی بود/ کاش!
این ارزوی ماست
باسلام
مابادرد به دنیا آمدیم وقتی مادران خسته ی ما باخواست واراده ی خداوند، با درد مارا به این دنیا آوردند پس مادرد را میشناسیم وقتی چشمان اشکبار پدری دل شکسته نمیتواند نورامیدی باشد برای آرزوی فرزندی نوپا، وقتی دستهای ناتوان مادران صبور وکم توقع ازاین دنیا تنها مرهمی میشود براشکهای امیدهای زندگی اش بله ما باتمام وجود درد را احساس می کنیم ولی ولی بزرگترین درد آن است که این بنده ی مغرور فکر میکند خدایی شده برای خودش که میتواند از سرنوشت وآینده دیگران ریلی بسازد برای سرمستی وغرورخودش ولی نمیداند که این قطار زمانی که واقعا تصورش را هم نمیکنی ازریل خارج میشود که آن زمان دیگر هیچکس یاریگرش نیست جز دعاهایی که در واگن آخر زندگیش با خود برده وشاید نفرینهایی که از سر یاس وناامیدی برسر سجاده ای کوچک در گوشه ای تنها به سوی آسمان روانه شده است
به کجا میرویم ؟؟؟
نمیدانیم ونمیخواهیم که بدانیم
وتنها آرزوی من در این لحظه این است
خدایا اگر قرارباشد که من به جایی برسم که لذت تنهای دنیایی را با حسرت نگاه زیبایت عوض کنم
نمیخواهم آن نقطه ای راکه من را از تو دور میکند
ودر آخر
خدایا عاقبتم را منور کن
آمین
آمین
جناب سردبیرگرامی
سلام:
یک گروه را یادتان رفت. الحق و الانصاف که آنها نیز ظلمی بزرگ دیده اند
آن گروه را خوب یادتان است!!!!!!
بله ؛ همانهایی که قرارداد مستقیم مخابرات بودند و به ناحق شرکتی شدند
همان هایی که پیش از استخدام قراردادی های 92 خودشان قرارداد مستقیم بودند از جمله خود من
آنهم در سالهای 95 و96 و97
عمرمان رفت ، جوانیمان نابود شد ، نان سفره مان به یغما رفت
علی جان ، مولای بی کسان …
چقدر این بیت شعر مصداق این روزهای ماست
علی جان:
آنان که دل تو را شکستند در دوره ما هنوز هستند
در این ماه مبارک که همه شان را واگذار کردم به خود خود خدا
من ازحقم نگذشته ام آقای چنگایی مدیر عامل شسکام
شما مسیر زندگی ام را تغییر دادی و نان سفره ام را بردی ….
حواله ات میدهم به مولایی که چند روز دیگر همه سوگوارش خواهیم بود
مولایی که تمام کارگزارانش در زمانه او بزرگترین امتیازشان تقوی بود
آقای چنگایی متوجه ای …..
تقوی …تقوی…
شاخصه ای که در این زمانه مستور است.
همه قراردادی ها در یک کلام آوردم
نخواستم همه رو یکی یکی با دقت بیارم
خواستم اصل حرف گم نشه
بخدا از این همه رنج خساه ام
از روی پدر و مادرم شرمنده ام
سردبیر گرامی:
من پدرم برادر شهید و مادرم خواهر شهید هستند
تو را بخدا به هر کس و هرچیزی اعتقاد دارید اینو بگوش مدیر عامل برسونید .ما قبل از استخدام قراردادی های 92 قرارداری بودیم.
تو را به خدا
تورا به خدا
تورا به خدا
دوست خوبم
چرا قسم میدی؟
من در حد توانم کار میکنم
سلام سردبیر جان اولا درسته همه رنج کشیده اند ولی اندازه اش با هم فرق میکنه.
دوماً به یک سخن از سید و سالار شهیدان اکتفا میکنم که فکر کنم جواب تمام چراهای شما سردبیر عزیز باشه.
در روز عاشورا وقتی که امام حسین(ع) برای آخرین بار خواستند با کوفیان گمراه سخن بگویند و هدایتشان کنند کوفیان هلهله کردند و مانع سخنان حضرت شدند و حضرت وقتی که از هدایت این قوم ناامید شدند خطاب به آنان فرمودند دلیل اینکه سخنان من بر شما اثری ندارد اینست که شکمهایتان از حرام پر شده است…….
حراااام
سلام
اقشار زیادی هستن که ده برابر دیگران عذاب و سختی می کشن. چرا؟
چون نمی خوان مثل بقیه زندگی کنن نمیخوان حرام بخورن نمی خوان با مال شبهه زندگی کنن
سلام امروز از اون روزهای سخت برام گذشت ده روزیه رفیقم مرخصی گرفت .منم خیلی خسته شدم صبح تو اداره نشستم و تا ظهر نتونستم تکون بخورم . امروز زنگ زدم احوالش رو بپرسم گفت دیگه برای خداحافظی هم نمیاد اداره
میدونید چی میگم حتی برای خداحافظی
و من هم موندم چ کنم اداره باشم با فوق لیسانس با حجم کار بسیار بالا و حقوق کمتر از همکار خدماتت و یا برم
جناب سردبیر با یقین میگم فایده ای نداره این حرفا ، در جامعه ای که همه دنبال این هستند یکی سوپرمن بشه وبیفته جلو و بیاد حق و حقوق شون رو براشون احیا کنه و به جای تشکر یک منت هم سرش بذارن که افتخار احقاق حق شون رو به اون دادند و ….. بنظرم دیگه فایده نداره من حتی اگر پیامبرگرامی هم بیاد بهم تکلیف کنه قبول نمی کنم و دیگه پا پیش نمی گذارم برای این جماعت . این جماعت قریب به اتفاق شون دو رو هستند ، حرف دلشون با حر ف زبونشون یکی نیست.
دوست خوبم
مطلب من اشاره به همین تغییر رفتارهای عذاب آور ماهاست
تغییر کرده ایم
داغونیم داغون!
اما همه مثل هم نیستیم. خیلی هامون با یک تلنگر به راه منطقی برمیگردیم
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی.سعدی
دوست عزیز وقتی می خواهی پاسخ بدهی اول عمق مطلب طرف رو بسنج و تا یک شعر به آن گرانی و با ارزشی رو اینجوری حیف و میل نکنی ، برادر محترم ، وقتی پیامبرگرامی اسلام از روی مهربانی یپراهن خودش را بخشید و بی پیراهن شد و حتی نتونست مسجد بره ، ایه نازل شد که ا زافراط در بذل و بخشش و محبت کردن به مردم زمانی که خودت نیازمندی و در واقعا این کمک هم تورا به دردسر می اندازد بپرهیزید ، وقتی یک نفر فدایی یک جمع ساکت و بی خاصیت می شود و همه این جمع هم می بینند ، اما بی تفاوت از کنار اون فرد که به خاطر اونا قائم به اعتراض شده می گذرند ، تکلیف از اون نفر ساقط می شه و نباید بیشتر از این خودش را به خاطر این جمع با این صفات به هلاکت و دردسر بیاندازه
دلمون به درد اومد سردبیر…
برای درد آمدن، اینطوری فشرمش!
سلام برسردبیرمحترم و همکاران خیلی مطالب جالبی نوشتی ولی اگر این عکس را کسی ببیندوتحت تاثیرقرارنگیرد یقینا انسان نماست ولی تاریخ همیشه تکرارمیشودهمانطورکه تاریخ ارابه پیروزی خودراازروی اجساد مردگان عبورمیدهدولی مادرخواب غفلت به سرمیبریم.
خوب گفتی …
ازکوتهی ماست که دیوار بلند است