مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

یک داستان واقعی از ابتلای به کرونا/ باید از این تجربه ها عبرت بگیریم …

مخابرات ما- داستان خود را در باره کرونا برای ما تعریف کنید.اینها بخشی از تاریخ زندگی ما و شرکت ماست که باید برای عبرت مخایراتی های آینده ثبت شود. این داستان وتقعی را بخوانید شاید به شما کمک کند برای پیشگیری از ابتلای به کرونا ویروس.

 

مخابرات ما- اواخر تعطیلات چهار روزه فروردین بود که مجید با من تماس گرفت.می خواست چند روزی از کار سایت مرخصی بگیرد.

به من گفت:

حالم خوب نیست! بشدت دل درد دارم! فکر می کنم زخم اثنی عشرم عود کرده.درد نمی گذارد کار کنم واقعا نمی توانم کار کنم!

طبیعی است که دوستان من -کارکنان سایت- با همه توان و قدرت در سایت کار می کنند. کانعی برای مرخصی نیست.ضمن اینکه بچه ها پشت هم را دارند.افراد دیگر بلافاصله کمک می کنند.لذا این مورد برایم کمتر اهمیت داشت.بیشتر سلامتی خود مجید برایم مهم بود.

پرس و جو که کردم متوجه شدم تشخیص دکتر اداره بوده است.در روزهای تعطیل سخت می توان دکتر پیدا کرد.

برای من مهم این بود که چگونه دکتر او را معاینه کرده و بیماریش را تشخیص داده. آیا تلفنی بوده یا خیر.

مجید گفت: به دیدن دکتر اداره رفتم … اتفاقا خودش می گفت در قرنطینه است .. بنده خدا با اینکه در قرنطینه بود مرا پذیرفت …

یک لحظه پشتم لرزید ….  خودش هم متوجه حالتم شد به همین خاطر برای اطمینان خاطرم گفت: هم من دستکش داشتم هم او، هم من ماسک داشتم هم او!

مرده شور همین ماسک و دستکش را ببرد! زیادی خیال آدم را راحت می کند! وقتی ماسک داری وو دستکش در درست کرده ای خود را مجاز می دانی …. هر کاری بکنی … انگار در امنیت کامل هستی در حالی که ….

خودتان دقت کنید! وقتی دستکش دارید کارهای مختلفی می کنید بعدش هم دستی توی جیب می کنید سوییچ ماشین را در می آورید …. دستتان را روی ماسک می کشید … دستتان را روی لباستان می کشید … غافل از اینکه دست تمیز شما توی دستکش است بیرون آن نیست!

بگذریم! … بیخودی شما را نگران نکنم! …. اما بد نیست از گذشته مجید هم با هم حرف بزنیم.

این مجید ما رئیس مرکز است.من قبل از بحرانی شدن شرایط همه چیز را در گزوه خودمانی مخابرات ما (مخابرات ما-شورای هماهنگی) به بچه ها گفته بودم.حسابی ترسانده بودمشان.خودشان هم وقتی با یکدیگر حرف می زدند مشخص بود که رعایت می کنند.

مجید هم همینطور بود.

یادم می آید همان ابتدای کرونا، وقتی به مدیران استانی بسیار سخت می گرفتم سراغ بچه های سایت هم می رفتم تا ببینم رعایت می کنند یا نه.

حتما می دانید! هر کدام از بچه های سایت در گوشه ای از این کشور هستند.بسیاری حتی هم را ندیده ایم.فقط قلب هایمان به هم نزدیک است و روش هایمان. برای من بعنوان سردبیر یک آرزو شده است که همه این ها را یک جا ببینم.آنها هم دوست دارند سردبیرشان را حداقل یک بار ببینند.

اینها را گفتم تا بدانید ارتباطات من با بچه ها تلفنی و واتساپی است.

مجید رئیس مرکز بود.یادم هست در دوران پساکرونا یک بار از او رسیدم ارتباط مردم و مراجعه کنندگان با تو چگونه است؟

می دانید که رئیس مرکز مجبور است با مردم محله اش سر و کار داشته باشد.مجبور است.او گفت بود جلور در مانع گذاشته ام.هر کسی بیاید نگهبان با من تماس می گیرد و گوشی مخصوص جلوی در را به او می دهد … مشترک تلفنی خواسته اش را مطرح می کند … سعی کرده ام ارتباطات حداقلی باشد … در عین حال، گاهی نمی شود مجبورم در اتاقم با مردم برخورد داشته باشم.

 

گفته هایش مرا نگران کرده بود.

بچه های سایت درست مثل اعضای خانواده من هستند.دورادور چنان مراقبشان هستم که انگار نزدیک آنان هستم.مراقبت نامحسوس من همیشگی است بدون اینکه مزاحمشان باشم.

فقط مجید نبود که شرایطش مرا نگران می کرد. ادمین گروه شرکتی های مخابرات ما در تلگرام همیشه در ماموریت است.برایش بیشتر از همه نگرانم….

اما حالا خبر زخم اثنی عشر مجید بیشتر نگرانم کرده بود.زخم بی موقعی که در تعطیلات عید یقه مجید را گرفته بود.

چند روز بعد مجید حالش بدتر می شود.دکتر متخصص داخلی او را ویزیت می کند.آنتی بیوتیک هایش را عوض می کند و می گوید در خانه استراحت کند.

اما مجید روز به روز حالش بدتر می شود.با خوردن داروها حس بهبود ندارد.

بعدها به من گفت: آن روزها آنقدر درد بدی در بدنم داشتم که آرزوی مرگ می کردم! دلم میخواست بمیرم اما از این درد راحت شوم!

در منزل مراقبت های خانم و پسرانش او را بهتر نکرد.

بعدا بمن گفت: روزی حالم خیلی بد بود! ناخودآگاه به خانمم گفتم شاید من هم کرونا دارم …..!

تا این روز حدود ۷-۸ روز درد کشیده بود. به مرکز مبارزه با کرونا در شهرش می رود.دکتر به او می گوید: همیشه علائم کرونا سردرد و تب و درد و عفونت ریه نیست … برای هر کسی عوارضش فرق دارد … این چیزهایی که شما گفتی نشان می دهد کرونا داری!

بجای تست کرونا، دکتر با تجربه او را برای سی تی اسکن ریه می فرستد.

خوشبختانه ریه زیاد درگیر نشده بود اما علائم عفونت در دو بخش ریه به قدری بود که دکتر بفهمد او کرونا دارد.

صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار می شود یک پیامک برای من می فرستد: متاسفانه من کرونا دارم و چند وقتی نمی توانم در سایت کار کنم ….!

خواب بودم! صدای نازک زنگ نلفن به نشانه ورود پیامک چشم هایم را باز کرد.با خواندن این پیام از جا پریدم! آن روز یکی از بدترین روزهای پساکرونایی من بود! تا ساعتی بعد خبرهای بدتری هم گرفتم که حالم را بشدت خراب کرد ….

او دیگر حس و حال تایپ و پیامک داشت.تماس نلفنی من با او باعث شد از همه چیز مطلع شوم.

مجید به کرونا مبتلا شده بود!

خودش هم نمی دانست از کجا! و چگونه؟

در مرکز و محل کارش؟ از دکتر و ویزیتش؟

در خیابان و در زمان خرید؟ ………

از همان روز ،یک جمله مجید مثل یک خنجر قلبم را می شکافد و آزارم می دهد!

جمله ای که مجید به من گفت : سردبیر! بخدا گاهی آنقدر درد آزارم می داد که مرگ آرزویم بود! دلم می خواست بمیرم تا از این درد خلاص شوم!

******************

ما سعی کردیم از همان ابتدا و در دومین روز اسفند که متوجه وخامت اوضاع شدیم در سایت برای مخابرات ایران و مخابرات استان ها آلارم خطر را بصدا درآوریم.

خوشبختانه گروه ویژه پیشگیری از کرونا که در مخابرات ایران به دستور مدیر عامل تشکیل شد گره های تصمیم گیری را باز کرد.دورکاری، مشاغلی که می توانند دورکاری کنند، تهیه کردن لوازم بهداشتی برای کارکنان و … کاربسیار جالب مخابرات ایران بود.

اما وقتی به استانها رسید انگار بقدر کافی جدی نگرفتند … یا پول نداشتند که جدی بگیرند …. اما طبیعت خشونتش را به زودی به رخ همه کشید!

از روز شنبه ۱۶ فروردین که دوباره سرکار رفته ایم نگرانی های من بیشتر شده است. نگرانی برای همکارانی که مجبورند ته مانده پول جیبشان را برای خرید الکل و دستکش مصرف کنند ولی برای شرکت کار کنند!

بیشتر نگرانی من برای کسانی است که با حقوق شرکتی به ماموریت های بین شهری می روند.

ادمین ما می گفت یک شیشه کوچک الکل به قیمت ۴۰ هزار تومان خریده است.یک جفت دستکش هم ….. اینها را خریده و با خود به ماموریت برده است!

آخرش هم حساب می کرد پول یک روز ماموریتش را همین لوازم بهداشتی و ضد عفونی خریده است …. در حالی که باید شرکت اینها را تامین کند! درست مثل وسیله نقلیه که شرکت در اختیار مامور می گذارد باید لوازم بهداشتی را نیز در اختیار قرار دهد!

قیمت ها بسیار بالاست! با این حقوق ها نمی توان در شرایط پساکرونا بهداشتی زندگی کرد!

این می شود که بچه ها یکی یکی خدای نکرده کرونا می گیرند، پس از آنها خانواده هایشان هم آلوده می شود و دیگر …. اثر این زخم را چه زمانی می توان از ذهن ها پاک کرد؟

اثر مخربی که ممکن است شرکتها  را به ماشین کشتار توسط کرونا تبدیل کند!

باقی حرفها باشد برای بعد ………. حرفمان طولانی شد …..

1176970cookie-checkیک داستان واقعی از ابتلای به کرونا/ باید از این تجربه ها عبرت بگیریم …

Please rate this

0 1 2 3 4 5
9 نظرات
  1. نیروی پیمانکاری شرکت شسکام می گوید

    با عرض سلام و خسته نباشید خدمت سردبیر محترم و مدیر عامل محترم شرکت مخابرات ایران جناب اقای مهندس صدری

    احتراما به استحضار جنابعالی میرسانیم که ما کارکنان شرکت شسکام که به صورت شیفت صبح و عصر در MDF اداره ادره مخابرات مشغول بکار هستیم عاجزانه خواهشمندیم بخاطر پیشگیری از کرونا اگه صلاح بدونین لطف و عنایت شما شامل حال ما بشه و دستور فرمایید تا ما هم همراه با کارکنان رسمی تا اطلاع ثانویه از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۶ در اداره حضور پیدا کنیم و دعاگوی شما عزبزان باشیم که بفکر ما نیروهای شرکتی هم هستین .با تقدیم‌و احترام

  2. شرکتی می گوید

    سردبیر به خدا اونقدر دلم گرفته ترس و اضطراب از یک طرف بی مدیریتی مدیران هم از طرف دیگه بیشتر از کرونا داره ازارمون میده
    به خداوندی خدا قسم تجاری مخابرات ایران دقیقا هفته اخر اسفند صورتحساب های بهمن مشترکین دیتا رو گذاشت که چاپ کردم و با ترس و لرز ارسال کردم چون خودت میدونی سردبیر فقط ارسال که نیست بعد ارسال کلی تبعات داره اونم صوورتحساب دیتا که ….
    امروز هم اسفند ماه و گذاشته توی این شرایط هجوم ارباب رجوع که باید جواب بدیم

  3. ناشناس می گوید

    😔😔😔

  4. تبریزی می گوید

    سردبیر جان دورکاری تمدید نمیشه؟ ما که میتونیم کارمون رو دورکاری انجام بدیم اخه چرا باید بیایم .. کاش تمدید کنن تا یه مدت ..

  5. رضا ممقانی می گوید

    ضمن آرزوی شفای عاجل برای تمام بیماران وآرزوی سلامتی برای شما سردبیر عزیز میخواستم پی گیری فرمایید قضیه افزایش هزینه دندانپزشکی به کجا منتهی شد ضمن اینکه در قرارداد بیمه معلم هزینه های دندانپزشکی لحاظ نشده است و ظاهراً کماکان به عهده اداره می باشد

  6. مریم می گوید

    . من موقع نمیدونم آذر یا آبان که مردم کربلا میرفتن و میومدن!!! بخاطر خیلی مسائل از وسیله نقلیه شخصی استفاده نمیکنم معمولا تاکسی!!!! مثل همیشه تند و فرز از پله های اداره بالا اومدم و سر کارم چند تا تلفن جواب دادم یکدفعه ایی ریه درد شدید و بدن درد کل بدنم قفل شد انگار!!!! بنحوی که هر کی میومد سوال کنه فقط نه گفتم دیدیم نمیتونم وایسم اجازه گرفتم برگشتم خونه همینطور توی اتاقم افتادم کنار البته بخاری بدون غذا!!! البته استامینوفن هم خوردم خوابیدم فردا صبح درد بدنم خوب شده بود ولی سرفه روانیم کرد انگار ریه هام بهم چسبیده بود. اهل دکتر رفتن هم نیستم متنفرم از مطب و …! گاهی نفسم بند میومد اون موقع کرونا نبود منم فکر میکردم سرماخوردگی هست که از کربلا اومده. بابا مامانم هم گرفتن بیچاره مامانم راهی بیمارستان شد و سرم و پنی سیلین 😆 ولی خب فکر مردن هم نبودیم. سینی اسکن هم نبود بعد سه هفته سرفه شدید خشک دقیقا خشک یکدفعه ایی خوب شدم البته دونه میوه به خشک شده با آب جوش خیلی میخوردم. حالا شاید کرونا بود معلوم نیست ولی اگه الان میگرفتم از ترس مرده بودم. همون آدم ندونه چه دردی داره بهتره. حالا آخر حرفم اینه ببخشید آقای روحانی رییس جمهور و استاندارهای عزیز خیانت در حق ملت عزادار نکنید. همه مثل شماها با ماشین های آخرین مدل سرکار حضور پیدا نمیکنن و هر دقیقه ازشون تست کرونا گرفته شه که سریع درمان شن.خیلی از ما کارگرها پول خرید ماشین را نداریم مجبور از تاکسی و مترو استفاده کنیم. این مریضی را من مطمئنا از تاکسی گرفتم حالا فکر کن ویروس مهلک تری وارد دستگاه تنفسی شه پدر و مادر و خواهر و برادر و .. همه میگیرن. وقتی یه کاری را میشه از راه دور انجام داد چه اصراری دارید حضور فیزیکی باشه. همه چی را میشه ریموت وصل شد!!! حداقل تا آخر فروردین صبر میکردید تا پیک اپیدمی بره !!! میخوایید با خون مردم جهش تولید ایجاد کنید اینطور که ملت قتل عام میشه. خدا یکم عقل بده به مدیران . مدیریت بحران بلد نبودید حداقل قتل عام نکنید. هر روز صد و پنجاه نفر توی قبرهای دومتری با آب آهک دفن میشن از تحصیلکرده و نخبه تا اقشار عادی زحمتکش هم اینطور غریبانه و مظلوم بدون نام و نشان. شاید ماه بعد نوبت ما باشه. ولی اون دنیا چطور میخواهید جواب بدید.

  7. ناشناس می گوید

    البته جناب سردبیرما مشکوک به کرونا هستیم هنوز قطعی نیست اگه اونو نزارین تو سایت ممنون میشم تا جواب قطعی

    1. رصدگر می گوید

      چی رو نگذارین توی سایت؟ آخه به شکل ناشناس که متوجه نمیشیم کی کیه!

  8. ناشناس می گوید

    سلام خیلی حالمان یاری نمیکندزیاد بنویسم ولی ما هم به وسیله خانومم که پرستاره گرفتار کرونا شدیم ومتاسفانه هم خودش هم من هم بچه ها همه گرفتارش شدیم خدا خودش شر این بلا رو از سر همه دفع کنه وجالب تر اینکه به دلیل کمبود نیرو در درمان حتی یه روز به خانووم استعلاجی ندادن من موندمو بچه ها

نظرات بسته شده است.