سرباز سلامت، به تو از دور سلام! (یادی از شهید سلامت، مریم رحیمی)
مخابرات ما- صحبت از یک خانواده مخابراتی است.خانواده ای ۵ نفره در استان فارس، شهر شیراز که دختری در ارتش سلامت داشته اند.سرباز پرستاری بنام مریم رحیمی.
از غلو خوشم نمی آید. موضوع به تنهایی آنقدر بزرگ هست که نیاز به وام گیری از کلام سنگین وغریب نباشد.آنجا که عضوی از خانواده بزرگ مخابرات، فرزند یک مخابراتی در کسوت پرستاری با بیماران کرونایی مدتها زندگی می کند و برای زنده ماندنشان از هیچ تلاشی دریغ ندارد و در نهایت خود با ابتلا به این بیماری به دیدار حق می شتابد، هم صحبت این خانواده بزرگ و ارزشمند می شوم.
با پدر خانوده صحبت می کنم. مهندس محمد ولی رحیمی مهندس مخابرات است که فسایی ها او را به عنوان رئیس مخابرات این شهر به یاد دارند و شیرازی ها او را به عنوان همکاری در بخش پشتیبانی فنی کابل های مسی.
بیماری او را به شیراز کشاند و مجبور شد از فسا انتقالی بگیرد و به شیراز بیاید.
اولین فرزند خانواده رحیمی در سال ۷۲ بدنیا آمد
مریم اولین فرزند خانواده رحیمی بود که در سال ۷۲ بدنیا امد.ار پدرش می پرسم چرا نامش را مریم گذاشتید؟ مریم نامی خاص است؟
پدرش خاطرات گذشته اش را به سرعت بیاد می آورد و می گوید:“وقتی او بدنیا آمد مادرش به نیت اسم او قرآن را گشود.سوره مریم آمد! سوره مریم! لذا نامش را مریم گذاشتیم.”
مریم با همین اعتقادات مذهبی در کنار خانواده در حالی رشد می کند که پس از او یک دختر و یک پسر دیگر نیز به جمع خانواده اضافه می شوند. او به عنوان دختر اول پرستاری را برمی گزیند.دومی در رشته پزشکی قبول می شود و سومی هنوز ۶ سال دارد.
می پرسم چرا او پرستاری را برگزید؟
پرستاری شغل سختی است هر کسی در این شغل دوام نمی آورد! اما اولین فرزند خانواده این شغل پر خطر را انتخاب می کند.پدر او در این باره می گوید:
“بدون اینکه بخواهم شعار بدهم باید بگویم مریم عاشق پرستاری بود. او در رشته های دیگری از جمله زمین شناسی، شیمی و … در دانشگاه های شیراز پذیرفته شد اما از آنجا که عاشق پرستاری بود این رشته را انتخاب کرد.”
می پرسم وقتی بطور واقعی با مشکلات، سختی ها و خطرات پرستاری روبرو شد نظرش تغییر نکرد؟
پدر مرحومه مریم رحیمی می گوید :”اتفاقا بعدا عشقش به پرستاری دو چندان شد.او به پرستاری به عنوان شغل نگاه نمی کرد بلکه بیمارستان را صحنه خدمت و نوعی مبارزه می دانست.”
همه سربازان این کشوریم که در زمان جنگ باید تکلیف خود را بدانیم
مهندس رحیمی اعتقادات جالبی دارد. او معتقد است:
“هر کسی در حوزه خودش یک سرباز است.همانطور که یک سرباز آموزش می بیند و برایش هزینه می شود تا در روز جنگ از کیان مردمش دفاع کند، ما هم در شغل خود سربازیم و زمانی می رسد که در حال جنگ در حوزه خود هستیم و باید قاطعانه به فکر خدمت باشیم و در آن لحظه خاص از زیر بار خدمت شانه خالی نکنیم. پرستاران نیز سربازان ما در حوزه سلامت هستند.برای آنها انرژی گذاشته ایم و هزینه کرده ایم که در زمان جنگ جواب بدهد. حالا در حوزه سلامت جنگ است باید سربازان ما یعنی پزشکان و پرستاران در حال حاضر جواب بدهند. “
او در مخابرات نیز خود را یک سرباز می داند.سربازی که اینک در نقش یک باغبان ظاهر شده است.در باره ی کارش می گوید:
” در حالت غیرجنگی باید خود را در نقش باغبان بدانیم.باغبانی که هر جا مشکلی پیش آمد آن را رفع می کند یا حداقل به آن اهمیت می دهد.بطور مثال وقتی از جایی رد می شویم اگر در یک کافو باز مانده باشد باید آن را ببندیم یا حداقل به همکاران خبر بدهیم.اگر جایی دیدیم بیل مکانیکی کار می کند به راننده اش خبر بدهیم که در این منطقه کابل های مخابراتی وجود دارد تا مراقب باشد و خسارتی به بار نیاورد.باید مثل یک باغبان باشیم.بعد گل هایش را به مردم عرضه کنیم.سرویس ها و خدمات خود را مثل گل در اختیار مردم قرار دهیم. “
مهندس رحیمی در سالهای آخر خدمتش است.سابقه رزمندگی و جانبازی هم دارد. یعنی بطور واقعی میدان جنگ را تجربه کرده است.
بر اساس همین اعتقادات است که مرحومه مریم رحیمی دربخش ICU وقتی بیماران کورنایی هم پذیرش می شوند عاقلانه به آنان خدمت می کند.
محل کار مریم رحیمی
پس از سالها، مرحومه مریم رحیمی با همسرش پایه های گرم یک خانواده را پی ریزی می کند.همسرش د رحال حاضر در شهرداری شیراز کار می کند.این خانواده کوچک ۶ ماه بود که چشم به راه تولد اولین فرزندشان بودند. در واقع این پرستار با همت، با وجود بارداری در بخش ICU بیمارستان شهید رجائی شیراز کار می کرد جایی که بیماران کرونایی را هم بستری می کنند.
در ابتدا وی برای گذراندن طرح در بیمارستان شهید رجایی شیراز مشغول بکار شد.سپس قراردادی و بعد پیمانی شد. حالا دیگر باید رسمی می شد … که نشد!
با وجود سختی های کار پرستاری، مدرک ارشدش را هم از دانشگاه می گیردتا نشان دهد در حوزه خودش فردی است بسیار فعال که از تلاش باز نمی ماند.
دخترم به تو از دور سلام!
کرونا به سرعت مرحومه مریم را از خانواده اش گرفت پدر خانواده می گوید اواسط آبان بود که مریم به کرونا مبتلا شد و نتیجه آزمایشاتش مثبت شد.
امروز که ۲۶ آبان است (زمان گفتگو) مدت کوتاهی از ابتلای پرستار خوب ما به کرونا و فوت وی گذشته است.در حقیقت کرونا به سرعت مریم را از پای درآورد. آقای رحیمی هم با این حرف من موافق است و می گوید:
“کلا دوران بیماری او یک هفته طول کشید. ابتدا در روز اول گفت گلویم می سوزد احتمالا سرماخورده ام. پس فردا که دیدیمش سرفه هم می کرد.اینجا بود که برای تست اقدام کرد .ما هم قرنطینه اش کردیم و برای او و همسرش غذا می بردیم. در لحظات دلتنگی به بیرون از خانه می آمد و از دور نگاهش می کردیم. به او می گفتم: دخترم! به تو از دور سلام!”
پس از گذشت سه چهار روز مریم حالش بدتر می شود.کپسول اکسیژن هم به خانه اش می برند اما دیگر جواب نمی دهد. او یک پرستار است.خودش بهتر از هر کسی شرایط خودش را می داند لذا به بیمارستان منتقل می شود.همکارانش او را در بخش زنان و زایمان بیمارستان بستری می کنند تا تکلیف نوزاد در رحم نیز مشخص شود.
اما بیماری کرونا بی رحم است.ناچار می شوند سزارین کنند و نوزاد ۶ ماهه را بدنیا بیاورند.نوزاد دو سه روز بعد از مادر زنده می ماند اما او نیز بعد از مادر، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پرستاری که خود را در میدان جنگ می دانست
بر اساس باورها و اعتقادات خانوادگی، مرحومه مریم رحیمی خود را سرباز این کشور در حوزه سلامت می دانست و حالا باید در زمان جنگ نقش خود را بخوبی ادا می کرد.لذا با وجود اینکه فرزندی در راه داشت حاضر نشد به توصیه های خانواده عمل کند و مرخصی بگیرد.
او می گفت :” من سالم هستم.تا وقتی که وضعیت من مشکلی برای کارم ایجاد نکرده سر کار می روم و به وظیفه ام عمل می کنم.هر وقت نشد و نتوانستم مرخصی خواهم گرفت.”
پدر می گوید : “با این وجود در محل کار بسیار رعایت می کرد تا مبتلا نشود.اصلا آدم بی مبالاتی نبود.یعنی همه الزامات پزشکی را رعایت می کرد. آخر او در بخش مراقبت های ویژه خدمت می کرد و بارها زندگی افراد مبتلا به کرونا را نجات داده بود و شاهد فوت مبتلایان زیادی بود لذا بخوبی می دانست که کرونا بسیار خطرناک است.او هم خود رعایت می کرد هم به دیگران توصیه می کرد رعایت کنند.”
نمی خواهم فردا مریم از من بازخواست کند
از پدر خانواده رحیمی از ویژگی های خاص پرستار خوبمان می پرسیم. او می گوید:
” مقید بود.مقید به دین و اعتقادات مذهبی. اهل احترام به طرف مقابل بود. هرگز از او و خواهرش نخواستم چادر سرشان کنند اما این انتخاب خودشان بود. هر دو چادر را انتخاب کردند و هرگز چادر و روسری از سرشان نیفتاد.آدم قانعی بود و بر اساس برنامه و برنامه ریزی حرکت می کرد. حتی در مورد فرزندشان هم برنامه داشتند.مثلا می خواستند ابتدا سرپناهی داشته باشند تا فرزندشان در خانه خودشان بدنیا بیاید.همین دو ماه پیش توانستند خانه ای بخرند و ما در تدارک لوازم سیسمونی تولد فرزند اولش بودیم. مقید بود به دیگران احترام بگذارد.همین ویژگی برای خودش هم احترام جلب می کرد. به کارش به شدت علاقه داشت و با کارش زندگی می کرد. به روز بود و در عین حال که سواد دانشگاهی داشت اهل مطالعه بود.با خواهرش بیشتر بحث های پزشکی را مطرح می کردند تا از جامعه علمی عقب نیفتند.”
کرونا و بیماری زمینه ای پدر خانواده
مهندس رحیمی را به بحث کاری می کشانم تا کمی حال و هوایش را عوض کنم.او بیماری زمینه ای دارد و دلیل انتقالش از فسا به شیراز همین بیماری زمینه ای بوده است.
او می گوید:
“به اصرار خود مسئولیت ها را کنار گذاشتم و سعی کرده ام بدون دغدغه و فشار کار کنم.فشار و استرس برای من مثل سم خطرناک است لذا بعنوان کارشناس و مسئول در حوزه پشتیانی فنی کابل های مسی کار می کنم کارشناسی در رشته مهندسی مخابرات دارم و ارشدم را نیز در اکسس گرفتم.یعنی با استفاده از جانبازی با مدرک دکترا در مخابرات کار می کنم.”
اینک مهندس رحیمی به دلیل بیماری زمینه ای و بر اساس مصوبه کمیته پیشگیری از کرونا در مخابرات دورکاری می کند و وظایفش را در حد مقدورات در منزل انجام می دهد.
آرامش امروزش را ناشی از تصمیم درست کمیته پیشگیری از کرونا و مدیریت مخابرات ایران می داند و معتقد است سازمان هر کاری که می توانست برای او کرده است.بیش از این کاری نمی تواند انجام دهد.البته او نیز در حد توانش کار کرده و برای سیستم زحمت کشیده است.
رحیمی کارکنان مخابرات را سربازان مخابرات در سنگر سلامت می داند و اعتقاد دارد با تلاش کارکنان مخابرات بسیاری از فعالیت ها در جامعه امروز از طریق اینترنت قابل انجام است و نیازی به حضور ندارد.
بار دیگر به او تسلیت می گوییم
به پایان گفتگو رسیده ام.میدانم که او را خسته کرده ام.اما هنوز حرفهای زیادی مانده است.از او می خواهم هر چه ناگفته دارد بگوید هر چیزی که در این گفتگو نیامده است .
او از ما خواست امانت دار باشیم و همه چیز را در حد گفته های ایشان مطرح کنیم. ضمن اینکه ابراز خوشحالی می کرد که رسانه ای مخابراتی داریم و می توانیم همه نظرات خانواده مخابرات را در آن مطرح کنیم.
ما هم از او تشکر کردیم و بار دیگر به او برای از دست دادن گل مریمش تسلیت گفتیم و از ایشان خواستیم مراتب تسلیت ما را به خانواده بویژه مادر مریم ابلاغ کند. برای ایشان و خانواده آرزوی صبر کردیم هر چند که صبر در فراق فرزند بسیار سخت است اما می دانیم که گل مریم این خانواده در بهشت برین همنشین صابرین و اولیای الهی است.
ما او را شهید راه سلامت جامعه می دانیم که اجر شهدا برای ایشان منظور شده است.
از شما نیز تشکر می کنیم که صبورانه خواندید تا با خانواده مخابرات آشنا شوید.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
گل خوشبوی مریم را ک دیدم
کمی از زندگی او ک شنیدم
با خود عهد کردم ک بیایم
در مسیر این شهیـده گل🌹 بکارم
از او آموختم برای زندگی حقیرم
کمی نسیم گل 🌹مریم بگیـرم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
# خوشا ب معرفت و سعادتشون
#هدیه ب همه شــهــدا صـلـوات
🌹
سلام ودرودبرهمکارمصیبت دیده خداوندرحمت کنددخترنازنین شماوبه شماصبردهداین گزارش راخواندم وبراحوالات شماگریه واشک ریختم چکارمیشه کرد.
واقعا خوبان گلچین میشن و ما می مونیم
خدا رحمتش کنه
تسلیت به خانواده گرامی
روحش شاد و یادش گرامی از خداوند برایش رحمت الهی و برای خانواده شان صبر می خواهم.
با سلام و احترام
عرض تسلیت خدمت همکار گرامی … از خداوند برای شما صبر آرزومندم … واقعا ناراحت شدم …
هیچ جمله ای و کلامی را نمیتوان یافت که با آن این غم بزرگ را به همکار محترم شیرازی تسلیت گفت مگر اینکه به گوییم راضی هستیم به رضای خداوند متعال .آقای مهندس رحیمی بزرگوار تسلیت و همدردی صمیمانه مارا از راه دور پذیرا باش و اطمینان داشته باش هم اکنون دختر دلاورت این شهیده جبهه سلامت در جنت برین الهی با مریدش حضرت زینب محشور میباشد
درودخدابرپرستاران پرکشیده بسوی خدا ، که با اهدا جانشان ، به شعار خدمت به مردم جامه عمل پوشیدند بنده حقیر از مشهدالرضا به والدین مکرم وبازماندگان عزیز تسلیت گفته وبرایشان صبری جمیل ازخداوند آرزو میکنم خداوند رحمت کند
گزارش را خواندم نه یکبار که چندین بار و هر بار بی اختیار اشک ریختم. اول از هر چیز به همکار خوبم به داشتن چنین خانواده و فرزند والایی تبریک می گویم و ضمن همدردی از صمیم قلب تسلیت می گویم و شما را مایه فخر خانواده بزرگ مخابرات میدانم.از خداوند متعال برای خانواده این عزیز از دست رفته صبر و آرامش و سلامتی مسئلت می نمایم.از شما سردبیر عزیز هم به خاطر این گزارش ارزشمند که به زیبایی نگاشته شده بود سپاسگزارم. برای این عزیز از دست رفته نیز رحمت الهی و علو درجات آرزومندم.
با شنیدن احوالات خانواده محترم اقای رحیمی خیلی متاثر شدم اشک از چشمانم سرازیز شد از خداوند متعال خواهانم در مقابل این مصیبت عظما برای خانواده اقای رحیمی صب عنایت فرماید و ما را در خود سریک بداند تسلیت عرض میکنم
روحشون شاد
هرگزنمرد انکه دلش زنده شد به عشق.
درود بر شرف خانواده مهندس رحیمی که چنین فرزندی را پروراندند و به جامعه تحویل دادند
سلام و احترام به روح بلند این شهیده والامقام و تمامی شهیدان ، خصوصا شهدای سلامت
چادرت بوی شهادت می دهد
بوی شیرین سعادت می دهد
دست ما از دست تو کوتاه شد !
دست مهرت که سلامت می دهد
تقدیم به شهید مریم رحیمی
شهید سلامت
شعر از : حاصلی
روحش شاد و یادش گرامی.
از خداوند باریتعالی برای خانواده این همکار مصیبت دیده صبر جزیل و برای آن سفر کرده غفران الهی و علو درجات را آرزومندم.