شما نوشته اید- بی انصاف ها! تا شب یلدا دل بازنشستگان را شاد کنید اگر …

سلام سرکار
هوا ابری بود بعداز ظهر جمعه که همیشه غمگین.دلم گرفته بود از این همه بیداد ،پول هم که نیست تا کاری باهاش کنیم .گفتم مزاحم شما بشم.
نوشته من سه بخش مخاطب دارد.اول مدیران و اون بالا نشینها.دوم دوستان.سوم جناب سردبیر.
گفته هایم را خودم اجرا کرده ام جانماز هم آب نمی کشم گواه آن همکاران هستند که منو می شناسند ومی توانید از نماینده ی استانی هم تحقیق کنید.
چیزهایی که میگم برای خودم نیست چرا که از من گذشته.
دوستان من می دانند که همیشه ۱۵ الی ۲۰ دقیقه زودتر به اداره آمده ام واگر کاری بوده دیرتر رفته ام واگر کاری نبود سر وقت خارج شدم ونه زودتر.
آقایان از ما بهتران این مردم از خارج از این کره ی خاکی نیامده اند اگر هم آمده بودند باز حق حیات داشتند.شما که تیغ به دست گرفته اید و قاضی شده اید آیا درک می کنید که زنی که یتیمی دارد ،بازنشسته ای که مریض دارد و فرزند تحصیل کرده ی بیکار در خانه دارد نباید حقش را بگیرد وبرای خوش خدمتی و رضایت بالادست به اینها ظلم کنید.
دوم دوستان گرامی: مدیرناحیه به سراغ من آمد و گفت بیا در ناحیه ی من و برو فلان مرکز ایشان خیلی ادعای همشهری بودن هم داشت.دانشگاهی که می خواست برو نزدیک آن مرکز بود و چون وسیله نداشتم وبا دوچرخه که می رفتم نزدیک بود.ایشان خبر نداشت و قبول کردم ولی به محض خبر دار شدن منو به مرکز دیگه ای که رئیس آن مشهور به خلاف بود و سرپرست قسمت هم با او هم دست بود فرستاد و هرچه گفتم گفت که نه باید برای اون مرکز.
رئیس مرکز و نفر دیگه کابل وسیم رانده جمع آوری شده ها می فروختند لوله های آلومینیومی بذرها را به بهانه های مختلف باز می کردند و کیلو یی۴۰۰هزار تومن می فروختند. شخصی اینجاست تماس گرفت و گفت با این دونفر مشکلی داری گفتم من نه ولی مدتی هست که اینهاپیله کردن و هزار می رسانند .گفت حواست باشه برات نامه نوشتن به حراست گفتم رییس ناحیه در جریان هست گفت بله و نامه را تایید کرد.
با اصرار زیاد گفتم موضوع نامه چی هست.گفتند کهنوشتند توهین به مقدسات،جمهوری اسلامی و اقدام برای آتش زدن مرکز.
گفتم چنین چیزی نبوده گفتند ما تو را می شناسیم .مقداری سیم و کارت در حوضچه مرکز مخفی کرده بودند برای فروش که با گزارش فلانی آمدیم صورت جلسه کردیم و آنها گمان می کنند که تو گزارش دادی و قصد پرونده سازی دارند مراقب خودت باش.
با مراجعه به حراست دفاعیات مشخص شد که آقایان اقدام به صحنه سازی آتش سوزی کردند و فیلم عکس تهیه کرده بودند.
جای شما سبز پوست بچه رو کندندمدیر ناحیه منو تبعیدکردبه مرکز و شبکه هوایی که کار من نبود.بعد از دو ماه حکم زدند شمالی ترین نقطه شهر تا نتوانم به دانشگاه بروم.
دانشگاه بلور مدرس ،مرکزشهرک گلستان شیراز
چون میدانستند وسیله ندارم اگر با تاکسی تلفنی هم می رفتم باز به دانشگاه نمی رسید.
هر چه تلاش کردم موفق نشدم ولی مدیر مرکز استان گفت فلانی گفته چون این مرکز نزدیک دانشگاه هست و این نفر هم اغتشاش در ناحیه من میکنه باید از ناحیه من برود .جالب این که خودش با هزار التماس دنبال من آمده بود. به مرکز استان گفتم شما چرا این کار کردید من که نتوانست دانشگاه بدم گفت حرف مدیران را زمین نمی گذارم.به هر حال زندگی مرا نابود کردند.
همکارانی که در صف پست و مقام هستید اگر امروز به شما ظلم شده شما ظلم نکنید.اگر دزدی دیدید شما دزدی نکنید.
جناب سردبیر شما کسانی را که گلایه میکنید و مطلب می نویسند می شناسید مطلب آنها را ضبط کنید و زمانی که پست گرفتند قاب کنید و بالای سر آنها نصب کنید که دیروز چه گفتند و امروز چه می کنند.
مدتی بود که کنتور آب خراب بود اداره ما در میان در نوبت گذاشته بود.حدود دو هفته قبل باز رفتم گفتند ما نداریم ۲۰۰متر پایین تر مغازه ای هست که آزاد دارد اگر می خواهی بخر تا وصل کنیم البته این مغازه از خودشان هست.
۷۵۰هزارتومن دادم کنتور گرفتم و برگشتم اداره آب سریالگنتور را ثبت کردم و همه کارها.قرار شد تماس بگیرند.
دیروز پنج شنبه ساعت سه و ربع تماس گرفتن که جهت وصل کنتور تا ۱۰ دقیقه دیگه میام .برای این بود که بگویند خارج از وقت بوده و پول بگیرد.وقتی آمد جهت شناسایی شخصیت ایشان گفتم صاحب خانه گفته چند سال در نوبت هستم ولی کنتور ندادند خودت بخر. گفتم مگر اداره ندارد گفت آقا همشون دزد هستندتوجه توجه.گفت من کنتور خراب جای دست مزد برمدارم گفت اداره گفته هزینه نصب ندارد و ملک هم دماغی کنتور را خواستی.باز گفتم مهره و ماسوره ی نو رو میاری گفت نه کیفیت ندارد قدیمی را می زارم وباز همش از دزدی آقایون می گفت .گفت شماره مالک را بده تا بگم کنتور را جای دست مزد بر می دارم گفت به شما گفتم که گفتند هزینه نصب ندارد و مالک نظامی وخشک است دستور که داد باید اجرا شود.گفت ما انعام میگیریم. می خواست بهش بدم .ولی کلک زد گفت شیر آب باز است برو بلندش.برگشتم گفت کنتور داخل کارتن است و کنار در گذاشته بود خدا حافظی کرد وباز انعام خواست گفتم اجازه پرداخت ندارم و صبر کن .کارتن را باز کردم کنتور بود.بار اصرار بر انعام می کرد که ندادم حال ببینید قیمت برنز چند است کنتور بیش از ۱۰۰هزار تومن میشد.
بعداز یکی دو دقیقه که رفت شک کردم و کارتن را باز کردم دیدم که مهره و ماسوره نو را برده.تماس گرفتم که شما بردید گفت صبر کن ،اشباه آمد توی کیف ابزار گفتم بیارش تا تحویل مالک بدهم گفت شماره بده ۳۰هزاربیشتر نیست تا بگم جای دستمزد .گفت اجازه ندارم شماره بدهم لطف کنید بیارد وگرنه یا خودش می ره اداره یا منو می فرسته.گفت حال من خیلی دور شدم.بعد نیارم.توجه کنید چه کلمه ای جور میکرد.
حدود ۲ساعت بعد آمد و گفت من واشر از خود گذاشتم و باید کنتور باز کنم واشر را بردارم.گفتم اول که کنتور نو خودش واشر داشت ولی بازش کن واشر را بردار.قصد گرفتن پول رو داشت آب کنتور بستم دید نمیشه .گفت نمی خواهد می دونی از اون ور شهر منو مجبور کردی که بیام.دیگه صبر تمام شده بود گفتم مهره و ماسوره داخل کارتن بود که کنتور خراب را گذاشتی چه جور رفت توی کیف ابزار شما.
گفت خوب حال باید هر دوطرف راضی باشند شما که می خواهی وضو بگیری و نماز بخونی من هم باید راضی باشم.گفت من نماز نمی خوانی که وضو بگیرم.گفت آبی که میخوری من باید راضی باشم.گفتم آبی که میخوام پولش رو اداره ی آب میگیره.باز اصرار به انعام داشت که گفتم نمی دهم.چون خیلی کلک زده.
حال دوستان که داد از ظلم و دزدی مدیران می زند مثل این آقا .فردا که مدیر شدی ظلم نکنی،حق بچه یتیمی و زن بیوه را نخواه.یادت به امروتباشید.سپاس سرکار

باسلام
۱۳ سال زمان کافیست برای شناخت رفتار مخابرات تا زمانی که مخابرات این همکاران منفعل و ظلم پذیر و ملتمس را در مقابل خود می‌بیند باید منتظر شرایط بسیار سختگیرانه و توهین آمیز تری از سوی نامدیران مخابرات ظالم باشیم.

سلام استاد عزیز لطفاً برسونید گوش مخابرات که دل ایثارگران رو هم شاد کنید

با سلام،
دوستان عزیز از کسی که این همه دستش بازه که می تونه با گرفتن ……………