طنز امروز – زبون دراز : چشم حرف نمی زنم!
امشب سردبیر در مراسم افطاری که به مناسبت سالگرد شهادت … تدارک دیده شده بود، خوردن را رها کرد و با من تماس گرفت.و در حالی که سعی می کرد خودش را بسیار عصبانی نشان بدهد چنین قدرت نمایی کرد!
______________________________________
سردبیر: ببین! من فعلا بخاطر نوشته های خودم و دیگر نویسندگان به قدر کافی تحت فشار روانی هستم! اگر تو یکی هم حرف بزنی دیگه نمی تونم دوام بیارم! اگر دور از چشم من، در سایت حرفی بزنی کله تو قلفتی می ککککنم، جاهای خالی شو با کاه جو دو سر پر می کنم می برم سر گذر …. ! حرف نزن! حرف نزن!
زبون دراز : (دیگه نذاشتم ادامه بده! ) ای آقا! چرا بی خود خونتو کثیف می کنی اخوی! سکته می کنی میفتی روی دستم ها! من قول مدیریتی میدم اصلا حرف نزنم! حرف نمی ….. زنم!
………………
بله! به احترام سردبیر از این پس حرف نخواهم زد! … حرف نخواهم زد … اصلا! … ولی می نویسم! …. می نویسممممممم! … نظر شما چیه؟
به جان شما نباشد، به جان بغل دستی شما، آخرهای سال که میشود تن و بدنم می لرزد! چرا؟ چون در هر دوره مدیریتی چنان تن و بدن ما را لرزانده اند که هنوز روی ویبره ایم!
فقط بحث تهدید بخاطر اخراج یا حذف حق جذب یا حذف ضریب افزایش حقوق یا حتی بازنشستگی زورکی نیست! بلکه فقط و فقط بخاطر (عقد اخوت) است! … بله عقد اخوت!
مدت مدیدی است که ارتباط بین وزارت کریمه ارتباطات و مخابرات به شدت متغیر است.یعنی راستش روی ویبره است! گاهی خوب است گاهی بد! گاهی خیلی بد و گاهی افتضاح! به همین دلیل در انتهای سال، همیشه دعا می کنم این رابطه به شکل مناسبی ختم به خیر بشه!
لابد برای شما نیمچه سوال ذهنی ایجاد شده که چرا برای ختم به خیر شدن دعا می کنم اما برای بهتر شدن نه! یا حتی برای خیلی بهتر شدن (یا ایجاد عقد اخوت بین این دو) دعا نمی کنم!
شما حق سوال دارید ولی من هم حق جواب ندادن دارم! لیکن اینجا ویر…م گرفته جواب بدهم!
ببینید! در دوره هایی ارتباط بین وزارت ارتباطات و مخابرات، مسابقه ای بوده! یعنی هر دو گروه مسابقه می دهند تا یک تیم سریع تربر مسند مدیر عاملی و ریاست هیئت مدیره تکیه بزند! جان شما نباشد به روج ملک و املاک ناکام که مدیران آتیش زدند ، این مسابقه چنان گرد و خاکی به پا می کند که دولت ناچار به دلیل آلودگی هوا مجبور به تعطیلی می شود … در این حالت به ناچار می رویم روی ویبره! چرا که می دانیم مدیریت تک گروهه یعنی همان قهر کردن یک دسته و خراب شدن وضع مالی شرکت و کسر دوباره حقوق و افزایش کسورات و …!
در این حالت، ماجرا تا دو سال به حالت مصالحه میرود! مصالحه برای مدیران! ولی ما کارکنان چنان بین این دو گروه برای رفع مشکلاتمان پاسکاری می شویم که حتی پس از چند سال جای لگدها سیاه و کبود مانده!
اما هنوز مرکز سومی برای شکایت و گله هست!
__________________________________________
در دوره هایی این مسابقه و مجادله و دعوا به مصالحه ختم می شود! یعنی ماترک مخابرات زمان دولتی، به شکل سمت های سازمانی به تعادل تقسیم می شود! هر دو با هم به سرعت روی صندلی ها می نشینند و هیچ گرد و خاکی به پا نمی شود! اما گرد و خاکش در پایان سال به آسمان خواهد رفت! تمام کابل های مسی مخابرات را کفن کرده باشم اگر بخواهم دروغ بگویم! به روح مقدس اولین تلفن عمومی دو ریالی، در این حالت، وقتی پایه های میزها محکم شد چنان روزگار ما کارکنان را، یک جا سیاه و تاریک می کنند که تمام بدن ما از زور فشار روانی و استرس و بی پولی و تاخیر حقوقی (تاخیر در پرداخت حقوق) و … روی ویبره عبور قطارهای مدل قدیمی میرود! ویبره میگویم، ویبره می شنوید! … ویبره است ها! از زلزله صد ریشتری بدتر!
در چنین دورانی، سراغ هر یک از این دو گروه برای شکوه و شکایت و گله می رویم، نصیب ما یک لبخند است و یک تی پا! (ما نفهمیدیم این تی پا خارجی است یا ایرانی! ولی منظور این است که یک لگد چاشنی مراکز محترم ما می کنند!
باز ما دعا می کنیم که کاش رابطه این دو خراب بشود! در عین حال هنوز مراکز سومی هست تا به شکایت و گله ما پاسخی بدهد!
________________________________
به دوره امروز می رسیم که مشابه یکی از دوره های گذشته است با یک تفاوت جزئی!
از آنجا که به سردبیر قول داده ام زبان سرخ و نازنین خودم را کنترل کنم، همینجا مراسم ختم خودم، زبانم و سردبیر را یک جا می گیرم و اعلام می کنم که از امروز به مراکز سوم (مرکزی غیر از این دو) برای گله و شکایت و ابراز ناراحتی مراجعه نکنید! چون که … ! اگر هم رفتید محض احتیاط اعضای لگد خور خود را قدر زیادی چرب بفرمایید چرا که …. هیچی … اصلا هیچی داداش! …
ما رفتیم پی کار خودمان! ….
__________________________
راستی! آقای مدیر منابع انسانی! گفتید این فرم تقاضای اختیاری بازنشستگی را که از طرف ما زحمت کشیده و امضا فرموده اید کجاست؟ … فقط خواستیم تشکر کنیم تا آبرومندانه ختم به خیر شود! ختم به خیر ….! خب روغن چرب خوب پیدا نکرده ایم لذا کمی نگرانیم منجر به شکستگی اعضا شود …
___________________
دعا می کنم برای شما عزیزان! شما هم برای من دعا کنید تا بتوانم از زیر دست و چک و لگد سردبیر نجات پیدا کنم! ما که چرب کرده ایم اما شما هم هرگز اصل چرب کردن را از یاد نبرید …. ! بسیار مفید است! … آزموده ایم ما … !
************************************************
عیدی وقتی امد ………………………
(این پیام به بخش spam رفته بود) ااحتمالا به دلیل کامنتهای قبلی است.
همین کامنت هم نشون میده وضعیت چطوریه
همه سنوات رو گرفتن دارن در مورد عیدی میپرسن ولی ما مازندرانی ها هنوز سنوات هم نگرفتیم 😐
درود بر شما…
چه خبر شود….اگر چیزی هم بوده دود شد رفت هوا ….
برو فکر ماست باشه تا نانت را باهاش تردید کنی ..
..
خدا بهشون امان دهد تا بچشند آنچه را این چندین سال به ما چشاندند ….
سلام سردبیر از سنوات باقی استان ها خبری نیست کی واریز دارن از آینهای که شکایت منصرف شدن کی واریز می کند
فکر میکنم جناب سر دبیر هم ترجیح میدهند از عیدی و سنوات حرفی نزنند
سلام چرا کسی از واریز عیدی حرفی نمی زند
مگه داریم در مخابرات
افرادی بالای ۳۵ سال که هنوز هم نرفتند جل الخالق
بابا باورم نمیشه
اینها رو ببرید مجمعی – مجلسی – جایی حیفن بخدا
واقعا ۳۵ سال خدمت داره
هنوز هم می خواد ادامه بده
و تاسف بر اونهایی که اینها را نگه دارند می خوان هنوز
(این پیام به بخش spam رفته بود) ااحتمالا به دلیل کامنتهای قبلی است.
آقای سر دبیر عزیز آخر سال شد از همه چی میگی غیر از سنوات عیدی.. خوب عیدی دقیقه نود بدر د نمیخوره چرا ……
سلام آقای سردبیر خسته نباشید از عیدی چی خبر