زبون دراز – تحول و یک دل در مشت!
مخابرات ما(زبون دراز) – میدونید چیه؟ تقصیر این دل نازک بی صاب مونده ماست! تا فهمیدیم دکتر سرائیان مثل سردبیر رفته کنار دریا , ما هم رفتیم که به ایشون خوشامد بگیم!
خب چه کنیم!
مگر راهمان دادند!
برگشتیم رفتیم ساحل دریا! دیدیم چه نشسته ای یک حیوان عظیم الجثه بی ریخت وحشتناکی کنار ساحل افتاده! دلمان سوخت! هزار دفعه به این آبدارچی گفتیم چای جوشیده به ما نده, دلمان نازک میشه, مگر به خرجش رفت!
جلو رفتیم!
پرسیدیم این چی چیه؟
یک نفر شیر پاک (کارخانه پاک قدیم) خورده گفت :« این جنازه دیو عظیم الجثه ناپیدای تحول مخابرات است!»
وای ددم وای!
کور میشدم همچه صحنه ای نمی دیدم! مگر دکتر سرائیان به خواب ببینه سر تحول نازنینش چنین بلایی آمده!
نه …. ! تحول دکتر اینقدرا هم بدریخت نبود …. حتما دشمنان پشت سرش صفحه گرامافون گذاشتن! … نه!….
جلوتر رفتیم!
دیدیم چند نفر از مدیران ارشد شرکت مخابرات …. و …. و …. و …. اونجا صاف ایستادن! از جاشون تکون نمی خوردن! … خدایا … کور میشدم این صحنه رو نمی دیدم که مدیران مخابرات ایران و مازندران و خارج از ایران و …. ایجور بلاتکلیف بمونن ….!
پرسیدم :«آقای مدیر! این چی چیه؟! چرا اینجوریه؟»
آقای مدیر :«خب این همون طرح تحول دکتر سرائیان است! وقتی درستش کردیم اینجوری از آب دراومد!»
گفتم :این چقدر نخراشیده است! خوف میکنه هر کی نگاش کنه! حواستون باشه زن پا به ماه از اینجا رد نشه خوبیت نداره! … این از اول بی ریخت بوده … یا شما بی ریختش کردین؟»
آقای مدیر:« ای آقا! کی میگه ماست من ترشه!اولش که هیکلش خیلی خوش تیپ بود! یواش یواش به هر استانی رفت یه چیزی بهش اضافه کردن, … تا حالا شده این …..! یک غول بی شاخ و دم !»
:«خب چرا از آب آوردینش بیرون جناب مدیر؟ اینکه از قیافه اش معلومه آبی است!»
آقای مدیر:« خب ما که اول نمیدونستیم این فقط توی دریا زنده میمونه!!!… یعنی دکتر نگفته بود!…. خب ما مدیران با هزار زحمت از آب کشیدیمش بیرون …. اما نفس کم آورد ….. »
:«نفس کم آورد مرد؟»
آقای مدیر: «کم آورد ولی نمرد! هنوز زنده بود ! ما یه کم کار داشتیم باهاش! بعد از کار ما دوام نیاورد طفلکی مرد!»
:«خب شما چه بلایی سر این مادر مرده آوردین؟»
آقای مدیر :«هیچی جون تو! … دکتر سرائیان فرموده بودن که : مشتری مداری، قلب برنامه پنج ساله تحول مخابرات است!
زبون دراز:« خب به این حیوان کی, جناب تحول بدبخت چه ربطی به مشتری مداری داشت؟ میخواستین تحویلش بگیرین؟»
آقای مدیر:« نه بابا! تو چقدر پرتی …. ما قلب این حیوون یا قلب همین تحول رو درآوردیم تا قلبش در مشتت ما مدیران باشه! … فقط در مشت ما مدیران … گرفتی؟ ….کسی از کارکنان و کارشناسان برای ما شاخ نشه! … گرفتی؟ …»
بعد مشتش رو وا کرد! یک عالمه خون لخته شده توی مشتش بود! یه کناری هم, به اندازه یه فندق , دل و جیگر حیوون بیچاره توی مشت مدیر بود!
پرسیدم:« حالا که قلبش, یعنی قلب کار و طرح تحول , توی مشت شما مدیرهاست, همه چی درسته دیگه؟ تحول سالمه؟»
آقای مدیر :« وقتی میگم شما کارمندا پرتین از مرحله, ناراحت میشین! …. خب تو که می بینی این حیوون دراز به دراز افتاده مرده !… چی چیش خوبه؟»
آخی ….. خب راست میگه این مدیر بیچاره! … فقط در رسیدگی به طرح تحول دو تا اشکال کوچک پیدا شده :
1- مدیران درک درستی از اون نداشتن! (اگر داشتن که ماهی بیچاره رو توی خشکی نمی آوردن!)
2-کارها توی مشت مدیران است! لذا هیچکسی ازش سر در نمیاره! حتی نمیدونیم مرده است یا زنده!
اشکال دیگری نمونده دیگه …..!
البته اشکالات جزئی مونده از جمله جنازه های میلیارد دلاری مستندات تحول قبلی , و تحول فعلی که آن هم چندان مهم نیست! …. هست؟
****
سلام
تا وقتی که در این کشور کارکنان زحمتکش و مهندسان متخصص کار می کنند و عده ای کت و شلوار پوش به اصطلاح مدیر می جرخند و منابع مالی را درو می کنند حرف از تحول در یک شرکت به جوک شبیه است و بس. با کت و شلوار پوشیدن و ادای مدیر را در اوردن و کارایی صفر این افراد و تشکیل سمینار های بیهوده و تهی از برنامه نمی توان افقی روشن برای شرکت و کارکنانش متصور بود. چند سال دیگه نیز نیروهای متخصص و کاربردی شرکت در سیستم های مخابراتی که بازنشست شدند خواهند فهمید کارکنان واقعی چه کسانی بودند . متاسفانه با جایگزینی تعدادی از بستگان و اشنایان خود که مدیران استانی مسبب ان هستند شرکت در سالیان نه چندان دور زمین گیر خواهد شد.
تا وقتی که عده ای از کارمندان کار میکنندو بقیه فقط سر ماه خقوق میگیرند وهیچ امتیازی بین کسی کار میکنه وکسی که کار نمیکنه نیست وضع همین است
چگونه تحول صورت میگیرد؟ تحول با کارکنانی که عمر و جوانی اونها رو به بازی گرفتین؟ تحول در کنار کارکنانی که 10 روز اول ماه درآمد دارندو دغدغه برای مشکلات زندگی دارند؟ تحول برای شما ما نخواستیم!! چون خیرش توی جیب ما نمیره در بحث سوددهی اونا شریکن و در بحث زیاندهی ما!!! شک نکنید اگه بتونیم جلوی تحول شما را هم میگیریم تا عدالت برقرار شه!!!!
وای من این حیوان را قبلا در سر ستون های تراشیده از سنگ تخت جمشید دیدم با خودم گفتم این حیوان خیالی است ولی واقعا وجود داشته