مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

سردبیر سلام می کند- آقای من سلام!

 

مخابرات ما (سردبیر) – در کدام بخش از زمین, می توان تمامی صحنه ها را بدون آنالیز و حذف , به چشم و مغز راه داد و به هر یک ازاین ورودی ها , خالصانه افتخار کرد؟

در کدام سرزمین , همه مردم در یک لحظه , جز به معنا و روح خالص انسانی , به چیزی فکر نمی کنند؟

جاهای مختلفی هست! شما هم دیده اید! اما برای من سهل الوصول ترین آن , و زیباترین آن , حضور در زمین متبرکی است که به آن می گویند :حرم مظهر آقا علی ابن موسی الرضا(ع)!

حرم آقا بسیار شلوغ است! با خود میگویم یعنی امکانش هست که باز هم , همان کنج دلتنگی هایم را بمن پس بدهند؟ یعنی بمن هم در آن گوشه آرام همیشگی جایی میرسد؟ … با این افکار به در ورودی کوچکتر (ورودی به محل ضریح)  میرسم.آنقدر شلوغ است که بعید میدانم راهی باز شود.

یعنی این بار , آقا مرا فراموش کرده است؟ این بار نمی خواهد د رکنار ضریحش , در کنج دلتنگی بمن جا بدهد؟

مردی , دختر کوچکش را روی دوشش گذاشته , و کل در را گرفته است! هیچ امیدی نیست!

در یک لحظه , مرد راه می افتد , جلو میرود, و … همه به حرمت دختر بچه ای که روی دوش اوست , برایش راه باز می کنند, …. من هم به او چسبیده ام! … او میرود , … من هم میروم …. بخداوندی خدا …. میروم و میروم ..تا جایی که دلم بخواهد  … تا جایی که خودم بخواهم بایستم! ….نمی خواهم کنار ضریح باشم , اما در کنج سمت راشت ضریح , باز هم آقا به مهمانش جا داد!

امکان ندارد وقتی وارد می شوم , حتی اگر شلوغترین روز این جرم باشد , امکان ندارد در این کنج خلوت و زیبا , برایم جایی پیدا نشود! … این بار که دیگر … همه چیز شبیه یک معجزه بود! …. مرد جلو میرفت  … تا جایی که دیگر من متوقف شدم و دنبالش نرفتم ….جای مناسبی پیدا کرده بودم … مرد با دخترش , هر چه کرد جلوتر از آن نتوانست  برود! دیگر برایش راه باز نکردند … دقایقی بود که می خواستم برگردم , دوباره همان پدر و دختر جلوتر از من بودند …. و راه باز میکردند! …. بدون اینکه من خواسته باشم!

آقا وقتی مهمان دعوت کند, امکان ندارد عادت هایش را در نظر نگیرد!…. من از این موارد بسیار دیده ام … آنقدر زیاد , که دیگر نمی توانم به حادثه و اتفاق نسبت دهم!

راستی برای همه شما دعا کردم! همه کسانی که با دیدن این عکس ها دلشان هوای حرم میکند!

برای برخی که خواسته بودند , بطور ویژه دعا کردم! بخصوص برای دوست خوب گیلانی ام , برای رفع دلتنگی اش , و برای صفای درونش , و برای صبر زیبایش بسیار دعا کردم و از آقا , طلب خیر و برکت کردم!

این آقای ما آنقدر بزرگوار و آقا منش است که … فقط کافی است .. لب تر کنید … و از او بخواهید ….!

 

 

700380cookie-checkسردبیر سلام می کند- آقای من سلام!

Please rate this

0 1 2 3 4 5
2 نظرات
  1. حاصلی می گوید

    سلام سردبیر مهربان

    از لطف بسیارتان ، تشکر میکنم .
    با وجود مشغله های فراوان و کار بسیار سنگین ، فرصتی نیکو برای همکاران دور از بهشت خراسان فراهم کردید .
    نائب الزیاره دوستان عاشق آن یار (ع) شدید .
    اجرتان با آقا امام علی ابن موسی الرضا (ع)

    ???????????????????????????

    پس شعری سرودم تقدیم به امام جان (ع)
    و تقدیم به سردبیر ، علی آرشیان

    ???????????????????????????

    به نام خداوند مهر و جان

    ای عزیز نائب الزیاره
    از جانب ما سلام گفتی

    در بارگه بهشت ایران
    رفتی سخن و کلام گفتی

    آنجا که لحظه ها نابند
    آنجا که گنه ، ره نیابند

    آنجا که خلوص عشق و ایمان
    هر دم به مثال رود و آبند
    ****
    آنجا که علی ابن موسی (ع)
    آن شاه شهید و الرضا (ع)

    بارگهی بلند دارد
    استاده فرشته ها بر پا
    ****
    آن حرم پر از فرشته ست
    دور ضریح صف بسته ست

    هر کس که زیارتش کرد
    از آتش دوزخ رسته ست
    ***
    او طبیبی است در عالم ، همه درمان و شفا

    من ندانم که چه گویم ، که شود درد دوا

    من نگفته شنود ، دل پنهان مرا

    من رضای به رضا (ع)،او (ع) رضای به خدا

    دست من کوته از او (ع)، تو بکن یک دو دعا

    ویژه هر که،که دید ، دل تپیدش بخدا
    ***
    تو که رفتی به کنج دلتنگی
    نه دلتنگی بلکه دلی برنا

    چشم گرداندی و دیدی
    همه جا چون گل حسنا

    جای داد به مهمانش
    جای خوبی کنار آقا (ع)

    او(ع) که دعوتت کردست
    تو اجابت ، برای ما

    من دعایت می کنم
    که اجابت از خدا
    ***
    ترسم ار لب تر کنم
    روم آنجا کربلا

    من گنهکارم هنوز
    ندهند راه مرا
    ***

    الحمدالله
    التماس دعا
    محمد حاصلی

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      زنده باشید اخوی.
      ما دیگر نه جایی داریم و نه کسی را غیر از این محدوده حرم.
      وجبی از آن را برای نشستن و گفتن, گاهی به ما می دهند.

نظرات بسته شده است.