مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

طنز شما- آقو سلام!

[box]مخابرات ما -این آخر هفته ای دعوتتون میکنیم به یک طنز خوش ساخت دیگر.[/box]

 

مخابرات ما – این بار ورامینی دست به قلم شده و … !

بخوانید دیگر! این مهران مدیری حق بعضی ها را خورده!

[box]

ورامینی…

۱۳۹۶/۰۵/۱۸ در ۲:۱۳ ب٫ظ

.

آقو سلام: تا پائیز نیمده . خوبی؟خوشی؟سلامتی؟چه خبر؟
آخرش ما نفهمیدیم دور و برت بیوم یا نیام؟
چی چی بگم که دردر نشه؟
چی چی نگم که مکافات نشه؟
چه شوخی کنی و چه جدی بگی . چه آخر تابسونو چه اول پویز باشه . چه حالت خوب باشه وچه بد باشه ما همشو به شوخی میگیریم . همو آخر تابسون منتظر من باش که برات برنامه دارم .
شومو تو او صحفو دعا کردی بودی که سردبیر بشم.بعدش دلت سوخته بود که : ولی نه نه گناه داری.
حالوووووو یه خاطره برات بگم که بدونی ما هم زرنگیم زیر ای بارا نمیریم.
(وصیت ونصیحت پدرانه)
آقویونه سردبیر-دبیر دویم-دبیر سیوم تا دبیر چن تا نقطه ………
شوما قبول دارید که پدر ومادر دردونه ی خلقت هسن واحترامشون واجب؟
سر دبیرو هیئت تحریریه : آره داداش .
پدرررررررر ما فردی بود که هم اهل قلم زدن بود و هم اهل قدم زدن بود . نوشتهاش خیلی تند بود . آخه وقتی مینوش بجووی مرکبو . دواتو. لیقه . یه گونی فلفل میزوشت کنار دسش. قلمو رو میزد تو فلفل مینوش بری همی بود که تند میشد.
آقو هر وقت مینوشت ما گرفتار مسایل حقوقی وغذایی میشدیم. وقتی منوشت حقوقش قطع میشد وما پول ندوشتیم غذا بخریم .گوشنه میموندیم.
همیشه می گفت ای دونیوی نویسندگی عالم ناجوون مردیه . یه وقت نفهمم واردش شودی هااااااااا.
روز آخر حیاتشون منو فراخوند کنار رختخوابش . یه تیکه چوق داد دسوم گفت بشکن منم شوکوندم . دوتا چوق داد دسوم گفت بشکن منم شوکوندم . چن تو چوق داد دسوم گفت بشکن منم نتونسم بشکنم . بلند شد که برم گفت کوجو گفتم نکته ی اخلاقیشو فهمیدم . یعنی باید با هم باشیم تا نشکنیم . گفت کاری به این چیزا نداریم. قصدم اذیت تو بود.
وصیت میکنم که وارد دونیووی خطرناک نویسندگی نشی . دونیووی بی رحمیه . آدمای خطرناک توش هسن . گمونوم میدونست ای روزا من با سردبیر آشنا میشم.
شوما که میدوند من آدم ترسوئی هستم و به خاطر وصیت پدر هس که چیزی نمینویسم . حیف که اجازه نوشتن ندارم.
کاری نداری من برم وصیت پدرمو اجرا کنم.[/box]

…و اما سردبیر برایش نوشت:

[box]

سردبیر..

در پاسخ به ورامینی.

 

کاش بابای خدا بیامرزت, بجای اینکه فلفل توی روات می ریخت, شیشه فلفل رو خالی میکرد سر زبون شما و این زبون دراز!
هر چی میکشم از دست شوما دوتاااا میکشم!
ضمنا هر چی گفتم جدی بود مگه با شما شوخی دارم کاکو؟!!

[/box]

798910cookie-checkطنز شما- آقو سلام!

Please rate this

0 1 2 3 4 5

نظرات بسته شده است.