جیمز جویس و علم ارتباطات
[box] مخابرات ما – مارشال مکلوهان در جایی گفته: «هیچکس از کارهای من سر در نمیآورد جز آن عدهای که کتابهای جیمز جویس و اشعار سمبولیستهای فرانسوی را جویده باشند.» [/box]
مخابرات ما (محمد – روزنامه شرق ) – جمله فوق بهتنهایی نشان میدهد که فهم فلسفه مکلوهان تا چهاندازه در گرو درک درست و عمیق از ادبیات مدرن و پیشزمینههای آن یعنی گیوم آپولینر و سمبولیسم فرانسوی و درعینحال اسکار وایلد و کسی مثل ویلیام باتلر ییتس است. این رابطه و اثرگذاری میان ادبیات و علم ارتباطات قطعا یکطرفه نیست و ادبیات در زمان ما بیشک متأثر از رسانهها در شکل و شمایل جدیدشان شده. گرانیگاه ایده مکلوهان با کمی دقتنظر قطعا به «خودآگاهی فردی» معطوف میشود، خصوصا جایی که او با صراحت مینویسد: «جویس با دنبالکردن ردپای ردیف حروف در شهر در تلاش برای فهم وجود است»، یا وقتی مینویسد: «جویس در روند خطی شکلگیری خودآگاهی فردی، چرخشهای غیرمستقیمی تعبیه کرده است که از بالا و پایین در گردش ههستند.» او نویسنده «اولیس» را به دلقک سورئالیستی تشبیه میکند که با دستگاهی تکنولوژیک و غریبی که در درون صفحات راستگوشه چاپی گنجانده کلیدی برای پیشرفت آتی ادبیات و فهم عمومی هم تعبیه کرده: «جویس در شبزندهداری، چیزی گنجانده از جنس آهنگ کلام و ریخت زبانی که در حقیقت کلیدی جادویی است برای نوع تازهای از تکنولوژی دیداریِ محیطی. بهعلاوه، اینها پیشرویهای آوایی و نشانهشناختی بشر هستند در پیشبرد فعالیتهای زبانشناختی.» افکار و نوشتههای مکلوهان البته که بسیار پیچیده هستند اما کلید فهم آنها را خودش در اختیار ما قرار داده: سمبولیسم شاعرانه فرانسوی و رمان مدرن انگلیسی.
٢ مکلوهان ظهور رادیو را یک رخداد ادبی میداند و بهطبع آن تلویزیون نیز فرزند ادبیات است: «سخنرانی و ژست هر دو متعلق به مردان ادیب بودهاند.» اما موزائیکیشدن هنر مدرن و شکلگیری و اهمیتیافتن قطعهقطعهنگاری تحتتاثیر این رسانهها بر ادبیات و شیوههای نوشتن است. با این رخداد نویسندههای بزرگ بسیاری با نوشتن در این فرم ظرفیت منحصربهفرد آن را در دوبارهسازی درونمتنی مجموعه کاملتری از دریافتهای حسی کشف کردند. مکلوهان معتقد است این یعنی فراتررفتن از بازنمایی صرف: «موزائیکیشدن هنر و رمان در پی امتداد تجربه لمس از راه دور انجام گرفت. و این دیگر توصیف و بازنمایی نبود. یک تولید واقعی درون متن بود.» چون شبکههای تلویزیونی توصیفگر نیستند، آنها واقعیتهای خودشان را تولید میکنند. درست مانند کاری که نویسندههایی مثل ویلیام باروز، تالکین، اورسولا لگوئین و جرج مارتین انجام میدهند. شاید از همین بابت است که یک برنامه تلويزیونی خواه یک تاکشوی آخر شبی باشد یا یک سریال داستانی، بیشتر از واقعیت به فانتزیهای ذهنی ما شبیه است. اما تفاوت جویس با کار نویسندههایی که در بالا نام برده شدند در این است که در کار او مثلا احیای فینگان تشخیص اینکه چه چیز خیالی است و چه چیز واقعی ساده نیست. دقیقا شبیه به یک سریال تلويزیونی واقعگرایانه منتها تفاوت میان کار جویس و آن برنامه تلويزیونی همان تفاوتی است که میان هنر نخبه و هنر مردمپسند وجود دارد، وگرنه فناوری مبنايي تولید حس و دریافت از راه دور در هردوی اینها یکی است. ارزش و اهمیت فیلم «مالهالند درایو» اثر ديوید لینچ تا حد زیادی در توضیح و بهرهبرداری همزمان از این فناوری است. داستانهای جویس علاوهبر این، حاوی تفکرات عمیقی در خصوص دگرسانیها در شیوه فهم عمومی هستند که برای مکلوهان بسیار الهامبخش بودهاند.
٣ اهمیت سمبولیسم فرانسوی برای مکلوهان از یک جنبه به این خاطر است که روی پایهها و میراث ادبی دانته بنا شده و دانته آلیگری نویسندهای است که او معتقد است اگر نبود شاعری مثل تی.اس. الیوت هم پدید نمیآمد. از طرف دیگر مکلوهان بوطیقای مطبوعات را بوطیقایی میداند که از دل زبان فرانسوی بیرون آمده است. برای او گستره بوطیقای شعر انگلیسی در دوران رمانتیک تا اوج کارهای سمبولیستها بازیابیِ ظرفیتی است که زمان رافائل تا دانته در ایتالیا شکل گرفته. اما این میراث برای او چه دارد؟ اگر مکلوهان از آمیختن فلسفهاش با آثار جویس افکارش را درگیر با یک روش فکری بسیار پیچیده و روشنفکرانه و بهلحاظ زبانی غنی میکند، از مسیر سمبولیسم فرانسوی بهلحاظ بصری و نشانهشناختی کامل میشود. علاوهبر این، بسیاری معتقدند که جویس سخت متأثر از اسکار وایلد است که خود تحتتاثیر سمبولیستها قرار داشت. از این طریق او تمام میراث اثرگذار ادبی و هنری در اروپا را زیردستی فلسفهای میسازد که حالا در کانادا در حال بالیدن است. سمبولها و نمادها علاوهبر دلالت بر یک معنای همگانی و جنبههای زبانشناختی از یک لحاظ دیگر هم برای مکلوهان اهمیت داشتند. بهاعتقاد او، مردم با مراجعات متعدد به ساختار بصری یک نماد و دستکاری آن (آنطور که مثلا در کار یک گرافیست اتفاق میافتد) در خصوص آن معنا و آن نشانه صاحب نوعی نگاه و دیدگاه میشوند، درست همانطور که یک شاعر سمبولیست این کار را در متن شعرش انجام میداد. این نگاه و این دیدگاه به مردم کمک میکند تا از نمادها در جاهای مناسب استفاده کنند چون به هر حال مردم از نمادها استفاده میکنند، بیشتر برای کاری که آن نماد در عمل انجام میدهد. چنین دانشی در خصوص نماد و نشانه بینش مناسبی به یک نویسنده برای استفاده از سمبلها در کارش میدهد.
٤ درس مکلوهان برای یک رماننویس یا هرکس دیگری که محصولی روشنفکرانه تولید میکند بیش از هر چیز در خصوص روش است. روش بهمعنای امضای روشنفکر در تولید محصولات فکریاش است و نه بهمعنای روش تحقیق! این دومی کاملا در دوران ما به روشی صنعتی تنزل یافته. روش در این معنا نیازمند یک معرفتشناسی همهجانبه است که از حرکت و مطالعه درست میان دستاوردهای فکری و فرهنگی بومی و جهانی تحصیل میشود. رمان امروز مانند هر رسانهی دیگری پیشرفتهایی جدی داشته و نویسنده نیاز دارد تا متوجه باشد رسانهها در دوران ما یک فرم برای ایدههای سیاسی هستند.
***
نظرات بسته شده است.