ترک آذری که در تنگه هرمز ,در جنوبی ترین بخش کشور, قلب ها را تسخیر کرده است.
[box]مخابرات ما- قشم جزیره ای در جنوبی ترین نقطه کشور! اما مخابراتش چگونه است؟[/box]
مخابرات ما (سردبیر) – حسنی به مکتب نمی رفت, یک بار هم که رفت, پنجشنبه رفت!
این حکایت, داستان ماست.روزی خواستیم به مخابرات قشم برویم که 5 شنبه بود. دوست مخابراتی همراه من یادآوری کرد وگرنه معلوم نبود چه می شد.دوستی از همکاران بومی قشم همراه ما بود یک روز تمام همراه و راهنمای ما بود و حاضر نشد به هیچ ترتیبی از ما جدا شود. ما ضمن گشت و گذار در جزیره جویای احوال همکاران هم شدیم و تا حدی گرفتیم که چه خبر است.
پس از ورود به قشم و استقرار در هتل, تماسی گرفتم با مدیر شهرستان قشم که دوست یکی از دوستان ما بود. اما چنان خونگرم و خوش برخورد بود که فکر میکردی از همان لحظه دوست خود توست. اصرار آنها در ما اثر نکرد و ما هتل را به مقصد مامورسرای مخابرات رها نکردیم. اینطوری راحت تر بودیم.
اما قرار شد یکی از همکاران لطف کند و همراهمان بعنوان راهنما بیاید.
روز اول به جزیزه هرمز رفتیم بدون راهنمای همکار, با راهنمای تور رفتیم.روز دوم تور جزیره هنگام و تور جزیره گردی ثبت نام کردیم اما همکار مخابراتی بی توجه به اصرار ما (که راضی به زحمتش نیستیم) آمد!یک روز با هم در قشم گشتیم.بیش از گشت جزیره, مهربانی مردمان این سرزمین زیر زبان ما مزه کرد! چنان ظریف و لطیف بدون تعارف رفتار می کنند که نمی توانی تعارف کنی!
اما روز سوم من در هتل ماندم برای یک قرار! دلم می خواست مهندس هاشمی مدیر شهر قشم را ببینم اما مزاحمش نشوم.هدیه کوچکی از کنار مرقد امام هشتم (ع) برایش برده بودم که در عین کوچکی برای من بسیار ارزش داشت.می خواستم به قصد تشکر از تماس های این روزهایش و زحماتی که برای مخابرات شهرش کشیده از او تشکر کنم.
او بدون هیچ پیرایه ای و بدون هیچ تکبری به لابی هتل آمد!
فکر میکنم حداقل 17 سالی است که در قشم است.سابقه مدیریت بسیار طولانی هم دارد. آمدنش همان و ماندنش همان! آمد ولی تا همین امروز ماندگار شد.
سال های جوانیش را د رکنار مردم قشم گذراند! اما مردم قشم به سختی غریبه ها را در بین خود می پذیرند! بویژه اگر یک نفر ترک زبان و نا آشنا به فرهنگ آنان باشد!
…آها … نگفتم که او اصالتا ترک زبان است! اهل استانهای شمال غربی کشور و مادرزاد ترک است! اینکه پس از دانشچویی در مخابرات هرمزگان استخدام شده و بعد در بین قبول شدگان قرعه کشی شده و او را به قشم فرستاده اند , و او تا امروز حداقل دو دهه در قشم ماندگار شده, از آن عجایب زندگی است!
حالا مردم او را پذیرفته اند! بخاطر سماجتهایش و بخاطر دلسوزی هایش! .. راستی گمان نکنید که از لهجه اش می توانید بفهمید که ترک است! خیر! اگر خودش نمی گفت من هرگز متوجه نمی شدم!
قدری برایم حرف می زند.مشکلاتی دارند که در همه شهرها یکسان است. اما از رابطه کارکنانش وقتی حرف می زند به همه شان, به یک مقدار اهمیت می دهد! جوانان, شرکتی ها و قدیمیها! رابطه کارکنان با او خوب است این را از گفتگوی اتفاقی با کارکنان قشم متوجه شدم! کارکنان به این نتیجه رسیده اند که مشکلات از جای دیگری آب میخورد.
شما خوانندگان و اعضای سایت می دانید که من اهل تعارف نیستم. اما او عجیب هوش خوبی دارد! تمام شیوه هایی که ما در اطلاع رسانی هایمان برای علاقمند کردن خوانندگان بکار می بریم همه را جزء به جزء گفت. ما را , جرکات و نوشته هایمان را, رفتاهایمان را , همه را بخوبی زیر ذره بین برد.چقدر هم دقیق!
از همه چیز حرف زد! از تمام ظرایف کار ما برای اطلاع رسانی , حتی شیوه های وادار کردن مدیران علاقمند به پاسخگویی, حتی روش های رسیدن به یک پاسخ حرف زد … خلاصه تمام پته سردبیر را یک جا وسط دایره ریخت!
بسیار هوشمندانه مسائل را تحلیل می کرد.اما در مرحله پاسخ و راه حل, درست مثل یک شهر دور از مرکز , علاقمند به گفتن نبود! راه حل هایش را پنهان می کرد!
مشکلات را خوب می شناخت البته امیدوار بود که به هر ترتیبی این مشکلات بسرعت حل شود.
الان نمی خواهم گفتگوی شخصی و خصوصی خودمان را با مهندس هاشمی مدیر مخابرات شهر قشم باز کنم بلکه بیشتر هدف این است که از استعدادهای حوب مدبریتی در شهرها و شهرستانها صحبت کنیم.
این شهر دور افتاده است.اما به امکانات یک شهر مدرن نیاز دارد.
مدیران ارشد دولت , وزرا, معاونان وزیر , مردمان نسل امروز , وقتی به قشم یا شهرهای مشابه می روند قطعا اینترنتی پرسرعت در کل جزیره می خواهند.آن هم بدون قطع و وصل نا مناسب!
اینجا اینترنت WIFI می خواهد که در تمام جاهای گردشی, سیاحتی و تجارتی با سرعتی مناسب کار کند.وگرنه فیبر نوری منازل , آن هم با قیمت های بالا, در توان مردم این شهر نیست!
موردی که می خواهم به مدیران ایران و هرمزگان ندایش را بدهم حضور FCP ها و اپراتور های موبایل است که بسیار راحت تر از ما با مدیران شهری از جمله شهرداری , و … کار می کنند. رابطه ها در شهرستانها بر مبنای دوستی و رابطه های شخصی است.یعنی کاریزمای مدیر بسیار کمک می کند به حل مشکلات. مدیران جدیدی که از تهران و شهرهای بزرگ می آیند متاسفانه علاقمندی های دیگری با fcp ها دارند! لذا هاشمی به کمک نیاز دارد.
مدیران شهرستانها از جمله هاشمی کاریزمای وحشتناکی (بسیار خوبی) دارند اما همین کاریزما, متاسفانه بدلیل عدم تامین مناسب مالی, بدهی فراوان شهرها به کاسبان و تجار محلی, بدهی به پیمانکاران, بدهی به کارکنان شرکتی بنحوی که ماهها حقوق نمی گیرند, کاریزمای مدیران شهرستانها بشدت خدشه دار می شود! لذا قدرت پیگیری و لابی گری را از دست خواهد داد! اگر این قدرت از دست برود, دیگر با میلیاردها تومان هم نمیتوانید شهرها را جمع کنید! یک نمونه اش شهرداری و طلبش بخاطر حفاری و بازسازی است. اینها پول زیادی می خواهند که از عهده شهرستانها ساخته نیست اما با آن کاریزما می توان نیاز به پول را کاهش داد.اما ……. متاسفانه به همان دلایلی که گفتیم کاریزما از دست رفته است!
در این شهر تعدد و تکراری بودن مدیریت ها همه را دچار دو گانگی کرده است اما او این تهدید را نیز به فرصت تبدیل کرده است. دو شهرداری, دو فرمانداری , دو ….!
قشم با طبیعت بکر و زیبایش, باید یکی از قطب های تجاری کشور می شد اما حکایت مخابرات ایران در این شهر نیز تکرار شده است.بین آنچه مدیران شهری می گویند و آنچه عمل می شود فرسنگها فاصله است.
بگذریم.
گفتگوی خوب و جذابی بود ولی ساعت نزدیک یازده بود و باید به سمت فرودگاه حرکت می کردیم.
هدیه کوچک خودمان را به رسم یادبود تقدیم کردیم.عقیق سرخرنگی که روی آن نوشته شده است (یا علی ابن موسی الرضا(ع)! این هدیه در گوشه ای از قلب ما جا باز کرده است هم اینکه هر گوشه اش نمادی از فرهنگ, کار و زندگی ماست.چون من دوستش می دارم انتظار دارم دیگران هم اهمیتش را درک کنند!
مهندس هاشمی با بزرگواری هدیه را می پذیرد و عکسی بیادگار با ما می گیرد و از ما قول می گیرد که یک بار دیگر به قشم برگردیم و نزدیک به مخابراتی ها باشیم یعنی این بار دیگر هتل نگیریم!
وسایلمان را جمع می کنیم.
در همین حال با خودم فکر میکنم ! انتظارات همکاران مخابراتی را از خودمان یک جا جمع می کنیم, فقط مگر خدا خودش به ما کمک کند, مگر امام مهربان خراسان به ما عنایتی بکند تا بتوانیم ذره ای از محبت همکاران مخابراتی را در قالب سایت مخابرات ما جبران کنیم.
هیچ امکان ندارد! نه واقعا از ما ساخته نیست! از ما ساخته نیست این همه محبت و بزرگواری همکاران و خوانندگان مخابراتی را جبران کنیم تا چه برسد به اینکه بخواهیم انتظاراتشان را برآورده کنیم.
این را به مهندس هاشمی هم میگویم و از او می خواهم برایمان دعا کند.
شما هم دعایمان کنید!
ساعت 14:30 هواپیمای ما از فرودگاه قشم پرواز کرد ولی هنوز هم گوشه ای از قلبم در این بخش از خاک این سرزمین جا مانده است! آرامشی که در این شهر داشتم بی سابقه بود!
14 دی ماه 1396
سردبیر شما
نظرات بسته شده است.