سردبیر سلام می کند- دوباره آغاز می کنیم! (اجازه بدهید کارم را بکنم.)
[box]مخابرات ما- هر روز داستان تازه ای است در حوزه رسانه های خبری …![/box]
مخابرات ما (سردبیر) – سلام میکنم به نگاههای گرم شما! درود می فرستم به انتظارات درست شما! سلام میکنم بر محبت های بی دریغ شما.
از آنجا که حرف تازه ای میخواهم بزنم, مجبور به نوشتن این مطلبم! از آنجا که خودم در طی روزهای گذشته, عمیقا روزهای سخت و دشواری را گذرانده ام بنظر می رسد که باید برای شما چند نکته را توضیح دهم.
در حوزه انتشار این سایت، عوامل بسیاری را باید در نظر بگیرم.گاهی تعداد این پارامترها آنقدر زیاد می شود که خسته از شمارش آنم و رهایش میکنم!
مهمترین عامل اثرگذار، شرایط روحی سردبیری است که به دلیل همین رفتار و اخلاقش مورد عنایت شما واقع شده است.یعنی اگر این روح را از جسمم دریغ کنم باید خود را از قلب های شما بیرون برانم!
در طی یک ماه گذشته بسیار با خود جنگیدم تا شرایط جاری مرا از کار بازندارد! اما نشد! شاید بدترین روزهای من، زمانی بود که بزرگان، زمان را در درگیری های شخصی از مخابرات دریغ کردند.یک ماه زمان از مخابراتی که در حال بحران است عادلانه نبود.پس از آن نیز آنچه در کشور پیش آمد!
عزیزان!!
داستان من، داستان زندگی مردی است که از سال 1356 بشدت در دل حادثه زندگی کرده است و هر لحظه با هر اتفاق زندگی کرده است.داستان مردی است که رویاهای بسیاری برای جوانان کشورش داشته تا سعادت و خوشی و شادی را به آنان هدیه کند!
نسل ما سخت زندگی کردیم.دشوار زندگی کردیم.با این امید که فرزندان ما رنگ سعادت را ببینند.
اینک هر چیزی که ما را از این هدف دور کند، موجب آزار من است.بشدت مرا آزار می دهد!هر چیزی که جوانان سرزمین مرا از آرامش دور کند، روح مرا نشانه رفته است.
باور کنید نسل ما به سختی زندگی کرد, جنگید، مبارزه کرد تا نسل های بعدی مجبور به چنین کاری نباشند.
شاید دلیل اصلی این تاثیر حوادث بر روح و جان این سردبیر، همان پیشوند پیر باشد! دیگر مانند زمان جوانی تاب و تحمل ناملایمات و زندگی در دل حادثه را نداریم! پیر شده ایم دیگر! برای ما از سال 55 تا 96 حدود 41 سال گذشته است، انتظار این بود که در این 41 سال به جوانانمان راه رسیدن به رویاها را نشان می دادیم، صد البته با نشان دادن آرزوهایی که برآورده شده بود!
… و من سخت آزرده شدم!
عامل دیگری که مرا بشدت آزرد، رفتار آنانی است که به محض تغییر مدیریت در مخابرات، انگار کاری جز بدگویی از مخابرات ما ندارند! من نمیدانم این آقایان چرا نمی خواهند تغییر روش بدهند!
همیشه خدا، بعد از تغییر مدیریت حداقل یک سال زمان ما را تلف می کنند تا به مدیران جدید نشان دهیم که ما نه غول چراغ جادوییم و نه ام المشکلات مخابرات!
اینکه ما خبری را زود منتشر کنیم یا دیر، چه اثری در عملکرد مخابرات دارد؟ اینکه ما کامنتهای کارکنان را منتشر کنیم یا نکنیم، چه اثری روی شیوه نامه های این دوستان دارد؟
بی پرده بگویم، اگر این آقایان هنری داشتند، در این لحظه هیچ نیازی به مخابرات ما نبود! نیاز به مخابرات ما، یعنی این آقایان هنوز نتوانسته اند کارشان را درست انجام دهند!
اینک من چه باید بکنم؟
باور کنید دیگر تحملش را ندارم که یک سال دیگر صبر کنم تا مدیران جدید حسن نیت مخابرات ما را درک کنند! دیگر تحمل این را ندارم که بار دیگر سیاست هایمان را تغییر دهیم تا همه جدیدی ها درک کنند که ما برای خراب کردن نیامده ایم! دیگر این سردبیر پس از ده سال خسته تر از آن است که دوباره سبد رویاهایش را برای مدیران جدید باز کند!
دیگر این سردبیر پس از ده سال کم حوصله تر از آن است که سبد شیوه نامه هایش را برای مدیران جدید باز کند و شرح دهد!
بگذارید کارمان را بکنیم!
خدا را شاهد می گیرم اگر همین امروز مخابرات ما را ببندم، مدیران جدید اولین قشری هستند که ضرر میکنند هر چند که مدیران فرسوده ای که موقعیت خود را در خطر می بینند جشن خواهند گرفت!
بگذارید کارمان را بکنیم!
بگذارید کارمان را بکنیم!
کار ما تحریک نیروی انسانی نیست! کار ما آگاهی بخشی به پرسنل است تا خواسته های خود را در جریان قانونی پیگیری کنند! کار ما انذار مدیران است که لایه های ذهنی کارکنان شریف را بدانند تا پیش از بحران، حقش را بدانند و پاسش بدارند!
.
در انتشار یک سایت،مانند مخابرات ما هزاران نکته هست که باید در نظر داشت! مشکلات کشوری، مخابراتی، وزارتخانه ای، بحرانهای سیاسی و …….. دیگر به مشکلات ما چیزی اضافه نکنید!
.
ما دوباره از اول آغاز می کنیم!
تغییری هم در رفتار ما دیده نخواهد شد! رفتار ها نشانه سیاست کاری ماست! اینجا آبدارخانه شاه عباسی نیست که هر روز بنا به میل دیگران، طعم قلیانش را تغییر دهیم! اینجا با ذهن، فکر، جان و روح هزاران نفر سر و کار دارد که هوشمندی و ذکاوت آنان اولین نقطه اشتراکشان است.
آقایان! خوانندگان! مدیران! اعضای سایت! کاربران! نویسندگان! دوستان! عزیزان!
این سردبیر شما دیگر یک جوان سی ساله نیست تا بتواند باز از اول شروع کند!
ما نمی توانیم سیاست هایمان را تغییر دهیم چرا که با اندیشه انتخابشان کرده ایم اما در نهایت ممکن است با یکدیگر دعوایمان بشود چرا که ما با هدف و انگیزه ای کارمان را آغاز کرده ایم که تا امروز بر آن استوار بوده ایم!
من مردم سرزمینم را دوست دارم! من برای جوانان سرزمینم می میرم! من برای سعادت و آبادی عقیده و کشورم جان میدهم! من برای دین و ایمانم می میرم.
اما اینها همه وقتی یک جا جمع می شود که بگذارید من با اعتقادات و دین و آیین و مرام خودم کار کنم!
لطفا بگذارید کار خودم را بکنم!
لطفا بگذارید کارم را بکنم!
این حرف، خاص مدیران نیست! برای همه اعضای سایت است.خوانندگان و کاربرانش را هم شامل می شود. برای همه 50–60 هزار نفری که خواننده این سایت هستند مصداق دارد.
سعادت قرین زندگی تان باد!
دین و ایمان و عقیده همراهتان باد!
دوستتان دارم!
سردبیر شما
بهمن 96
نظرات بسته شده است.