در جلسه مشهد/ مهندس صدری به سردبیر مخابرات ما گفـت: قسم حضرت عباس لازم است؟
به قلم: سردبیر سایت مخابرات ما
آنچه دیگران می خواستند بدانند ولی نپرسیدند!
مخابرات ما (سردبیر سایت) – در جلسه جالب مشهد, با حضور مهندس صدری در مرکز همایش های این استان به پرسش مدیران خراسانی پاسخ داد.سوالات کاملا منصفانه مطرح می شد.
من داشتم به این فکر میکردم که چرا مدیران قبلی از رویارویی با کارکنان وحشت داشته اند؟ مگر شنیدن 4 تا سوال چه خطری برای آنها داشته است؟ مگر شنیدن 3 تا انتقاد چه بحرانی برایشان ایجاد می کرد.
راستش احساس کردم مرزی بین مدیر عامل و کارکنان ایجاد شده است که هیچکس حاضر نیست از این مرز عبور کند.
کارکنان صراحتا از مدیر عامل چیزی میخواهند بنام: نظر قطعی! پس چرا با هم تعارف می کنند!؟
خیلی صبر کردم تا این پرده ها کنار رود و شاید کسی حرف آخر را بزند! من هیچ علاقه ای به نمایش عمومی ندارم و از آن پرهیز میکنم.
وقتی کار به اینجا رسید که مهندس صدری در صحبت های ابتدایی برای کارکنان سنگ تمام گذاشت و چنین گفت که حقوق مالی و حقوق معنوی کارکنان مهم ترین کار برای اوست باید سوالاتی پرسیده می شد که به اقدامی عملی منتهی شود.اما دوستان خوب من سوالاتی عالی, کلیدی اما در جهتی دیگر می پرسیدند.
میکروفون را گرفتم تا صدایم به همه برسد.به محض اینکه صدایم بلند شد احساس کردم همه نگاهها بطرفم پرخید! با همه تجربه ام یک مرتبه هول کردم! این همه نگاه, نگران چه بودند؟ باور کنید نگران بودند تا! شاید نگران اینکه الان مدیر عامل را چنان عصبی میکنم که از مشهد فرار کند ….!
بگذریم!
من فقط سه سوال ساده داشتم! همین! آنها را پرسیدم! ولی باور کنید مهندس صدری آنقدر حاضر جواب است که اگر قدری حواستان نباشد جا مانده اید! بهر حال مدیر عامل بود و باید هوایش را می داشتیم!
من گفتم:
1- ابتدا خیر مقدم می گویم.هر چند سفری شخصی و زیارتی است بابت اینکه ایام تعطیل را به ما اختصاص داده اید ممنونیم.ضمن اینکه خوشحالم پس از سالهای سال, حرفهای دل خودمان را از زبان شما می شنویم.ده سال است که داریم هر نوع مدیری را تحمل می کنیم.راستش از اینکه حالا شما حرفهایی می زنید که ما خوشمان بیاید از شما ممنونیم!
اینجا مهندس صدری گفت: خب حالا شما چیزی بگویید که ما خوشمان بیاید!
من گفتم: آخرش حرفهایی می زنم که شما هم خوشتان بیاید…. اما آقا ی مدیر عامل باید از مرحله حرف بگذریم و به عمل برسیم.باید مصداقی حرف بزنیم.مثلا باید بگوییم در مورد رفاهیات نیروهای رسمی چه فکری میکنید؟ پولش و درآمدش از کجا می آید.اصولا شما باید بگویید این را قبول دارید یا خیر! وقتی قبول کردید می توانید به کارکنان بگوییدد (فعلا پول نداریم نمیدهیم!) باور کنید پذیرش آن برای ما راحت تر است.اینطوری که شما بفرمایید کرامت کارکنان مهم است کارکنان راضی نمی شوند و دنبال شما نمی ایند.
مثلا در مورد نیروهای 92! خب بگویید 5 سال دیگر این طرح را داریم.
نیروهای شرکتی هم وضع بدتری دارند.به آنها مثلا بگویید حرفتان قبول است ولی پول نداریم دو سال دیگر من این طرح یا نقشه را برای شما اجرا میکنم! اینطوری حرف کلی زدن دردی از ما دوا نمیکند.قبلا هم خدمت شما گفته ام ما ده سال است دروغ شنیده ایم! …. باور کنید ….
2- ما از دوست بیشتر ضربه خورده ایم.همین قوانین دولتی که سازمان تنظیم گذاشته آنقدر نامناسب است که انسان فکر میکند فقط برای ضربه به مخابرات است.همین قوانین اخیر برای اینترنت باعث شده ما کلی از مشتریان خودمان را از دست بدهیم.مشتریان روستایی و شهری که ماهی 20 هزار تومان نمیخواهند بدهند!
3-ما شرکتی خصوصی هستیم با قوانین دولتی! در یک شرکت خصوصی مدیر آن حرف اول و آخر را می زند خودش هم جوابگوست.اینجا مدیر منطقه با هزار نفر باید هماهنگ باشد.مخابرات ایران , هیئت مدیره, دولت, فرماندار, استاندار, نمایندگان معنوی شهر و …! قواینن را باید تغییر دهید وگرنه نمی شود.قوانین متناسب با شرایط یک شرکت خصوصی نیست!
****
اینجا بود که مهندس صدری مرا غافلگیر کرد واقعا غافلگیر شدم! فقط یک جمله اش را امشب می نویسم بقیه باشد برای فردا.الان ساعت 2 ی صبح است و تا حالا در رادیو موج کار میکردیم با بچه ها! البته بخش اول را منتشر کردیم.
بگذریم
مهندس صدری گفت:
(من برای اینکه بگویم قبول دارم باید چه کنم؟ باید قسم حضرت عباس بخورم تا شما باور کنید که قبول دارم؟!)
بعد او حرفهایی در توضیح بیشتر گفت که جالب تر از این قسمش بود!
حالا باید باور کنیم که او تمام حرفهایش را از روی باورش زده است! چنانچه امکان, پول و قدرتی برای اجرا داشته باشد حتما انجام میدهد.البته هیئت مدیره کاملا به او اختیار داده است! … راههای بهبود شرایط مالی شرکت را دقیقا می شناسد! باور کنید می شناسد! او می تواند! اگر بگذارند!
بقیه حرفها بماند برای فردا! فکر میکنم دو نفر با دو سوال مانده باشد .یکی سوالهای من است دیگری سوالهای همکارمان مهندس بیجندی.
نظرات بسته شده است.