سردبیر- سلام بی موقع! حتما باید در مناره بلندترین مسجد شهراذان بی موقع بگویم؟
مخابرات ما (سردبیر) – چندی قبل مطلبی داشتیم با این عنوان که باید در رفتارمان تجدید نظر کنیم قدری …. خجالت بکشیم. گروهی از دوستان بمن توصیه کردند آرام باشم و سعی کنم مثل یک محور, با متانت محل رجوع همکاران و مدیران باشم.
اما … محور بودن باید مساوی باشد با موثر بودن!
زمانی که مثل حالا احساس میکنم حرف زدن و مطلب نوشتن کافی نیست باید چه کنم؟
باید بروم بر مناره مساجد مخابرات اذان بی موقع بخوانم؟
از کجایش بنالم!
از کجایش بگویم!
از رنج های دردمندانه کارکنان شرکتی در آن استان بگویم؟ که غیر قانونی قراردادهای خدمات اول بر خلاف دستورات اکید مدیران عامل لغو و به پیمانکاران محلی سپرده شده است! (با این توصیه که هر چه می خواهی با کارگران بکن!)
از کسی که احساس میکند در یک شهرستان دورتز از مرکز مالک جان و مال و سلامتی کارگران است و هر چه میخواهد می کند!؟ حتی به توصیه مدیر عاملش نیز گوش نمی کند؟!
از رنج های کارکنانی که پولشان در صندوق های چند درصد مخابرات بلوکه شده است و معلوم نیست کجا جاخوش کرده است؟!
از عدم امنیت شغلی برای نیروهای کار؟!
….
نه!
هر چه گفتم نشده است! نشده است!
هیچ چاره ای ندارم جز اینکه روز مجمع بر بلندای بلندترین مسجد این شهر اذان بگویم!
خدا را شاهد میگیرم گاهی احساس خستگی میکنم از این همه گفتن ها!
ای کاش همه نگاه صدری را داشتند! ای کاش همه نگاه سرائیان را داشتند! ای کاش همه نگاه فرقانی را داشتند! ای کاش همه دیانی بودند! ای کا ش همه ….!
بخدا با مدیران ارشد راحت تر از خرده مالکین مخابرات می توان کنار آمد! با مدیران کلان کشور بسیار راحت تر از تازه به دوران رسیده های خود محور صحبت کرد.
پیش از آنکه احساس, منطق را از من بگیرد از مدیران خواهش میکنم هر آنچه در خلوت گفته ام در جلوت عمل کنند تا کار به اذان نرسد!
خواهش میکنم! …
نظرات بسته شده است.