مخابرات ما (سردبیر – زبون دراز)-
سردبیر- امروز داشتم می رفتم طرف اتاق زبون دراز تا یه مطلب در مورد حرفهای وزیر اربتاطات بهش سفارش بدم! رسیدم در اتاقش! دیدم زبونشو گرفته لای دندونش.فشار میده! پرسیدم چه مرگته؟
مثل کسی که نمی تونه حرف بزنه به سختی گفت: دارم فکر میکنم زبونمو گاز گرفتم!
چی؟
“دارم فکر میکنم که زبونمو گاز گزفتم!”
ملت فکر میکنه پول گیرش اومده, ماشین خارجی خریده, آقا زاده شده یه شبه, این یکی از شانس ما خر گازش گرفته, داره فکر میکنه زبونشو گاز گرفته!
پرسیدم: واقعا گاز گرفتی؟
گفت: نه! دارم فکر میکنم!
خدا شفا بده! …. ولش کردم! از جلوی اتاقش رد شدم … یه مرتبه یه چیزی یادم افتاد … ای هفت خط ! … برگشتم طرفش …
ازش پرسیدم: به وزیر مربوطه؟!
سرش را به علامت مثبت تکان داد! … تازه فهمیدم چی شده! … ای بدجنس!
صاف ایستادم نگاهش کردم! … زبونش رو ول کرد! دندونش و زبونش با هم آزاد شدن!
گفتم: چته؟!
گفت: حدس زدم در مورد وزیر و حرف اخیرش می خواهی چیزی بپرسی یا مطلبی سفارش بدهی! بهمین دلیل زبنمو گاز گرفتم که تو …. سفارش ندی …. دردسر درست نکنی …..!
گفتم: اینکه وزیر گفته همه مطالبات بازنشسته ها را , از 9 سال پیش تا حالا, بهشون پرداخت میکنن, چه موردی داره که نمی خوای ازش حرف بزنی؟!
باز زبونش رو برد لای دندونش!… به سختی گفت: دقیقا بخاطر همین که نخواستم حرف بزنم زبون نازنین خودمو گاز گرفتم حضرت سردبیر! تو هم که دقیقا شدی مثل معاونان وزرا! دیرگیر و زود گول!
.
پرسیدم: حالا در گوشی بمن بگو چرا نمی خواهی از این موضوع حرف بزنی؟
گفت: … نع! … من به این راحتی … چیز نمیشم! .. .. اگر حرف بزنم یکی از این دو گروه مرا از سر آویزان می کنند … ببخشید از پا آویزان می کنند! یا بازنشسته ها یا وزیر و معاوناش!
پرسیدم: یعنی چی؟
از جاش بلند شد! دوباره زبونش رو لای دندوناش پیچوند و دم گوش من گفت: قربون قد و بالات! اگر کسی بخواد چیزی بده, راهش این نیست! …. گرفتی؟! … این بیشتر شبیه گرو کشی است! … طفلی کارکنان و بازنشستگان مخابراتی !….
اینو گفت و رفت!
حالا من هنوز در شیش و بش حرفش موندم! ای کوفت یقه این زبون تو رو بگیره که هر وقت با تو حرف میزنم تا یه هفته باید فکر کنم ببینم تو چی گفتی!
…
نظرات بسته شده است.