مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

شما نوشته اید- همه ملوک الطوایفی مشغول حکمرانی هستند!

مخابرات ما- به آخر هفته رسیده ایم و مطالب منتخب شما. این نوشته همراه با داغ ذل سردبیر, داغ دلش تازه شده است.در مسیر همان نوشته قبلی سردبیر چیزی نوشته که جاری همان درد است.

 

عضو سایت مخابرات ما در پاسخ به این نوشته چنین می نویسد:

ذره بین حقیقت یاب.
۱۳۹۷/۰۹/۰۵ در ۱۱:۰۵ ق.ظ

 

با سلام

خدمت جناب سردبیر معظم رسانه ی پرمخاطب مخابرات ما – مخابراتی با وسعت دردی که بیان کردید.
سردبیر جان چقدر خوب درد شرکت را می فهمی ….چقدر خوب.
انگار این شرکت کودک پر بغض و پر درد شماست که دارد از درد به خود می پیچد….
توی سرش می زنند و هر روز میدوشندش…. به راه قبله کشانده اش و دیگش را بار کرده اند و بوی حلوا می آید…
ویرانش کردند….کسی دلش برایش نمی سوزد همه در جهت تامین منافع خود کوشا هستند…کسی عاشق کارش نیست و برایش عشقش دل نمی سوزاند… شهریاران را چه شد؟؟؟؟
عاقبتی بهتر از همان گاو معروف مشت حسن ندارد…خدا کند ما شبیه مشت حسن نشویم.
درک شما از ویرانی منابع انسانی ستودنی است ولی کسی دوست ندارد کاری بکند….همه ملوک الطوایفی مشغول حکمرانی هستند…خودی ها را جمع کرده اند تا کمتر ضرر کنند…همه همشهری و هم ولایتی و هم لهجه حداقل در شهر ما که اینگونه رقم خورده.تا از قماششان نباشی به بازی راه نداری….دلم خون شد و کمرم شکست از این نامه ی پر درد…. اما توان ناله کردن ندارم ما را به بی توفیقی معتاد کرده اند اصلاً اگر موفق بشویم اوردوز کرده ایم ….!!!!
درست فرمودین اگر به مدیری دست بزنند از صد جای دیگر به جز خودش صدای ساز و نقاره در می آید…
نسل جوا ن جایی در سیستم ندارد…..آرزوی آنها را در تولدشان کشتند…. مرده ها آرزو نمی کنند،مرده ها خلاق نیستند،وقتی دلخوشی و تلاش را از کسی گرفته ای روحش را کشته ای و دیگر کشتن جسمش کاری ندارد…مرده ها مرده اند رهایشان کنید.مرده نورو امید نمی خواهد. پیران عبدالطمع ناکاممان کردند…..
دل من هم مثل خودتون پر درده سالار ولی به حرفمون گوش نمی دهند با پیشنهاد هایمان مخالفت می کنند،حالمان را گرفته اند و رمق پویایی را در ما کشته اند مسئولیت به ما محول نمی شود آدم حسابمان نمی کنند.این حال سخت مرا به یاد شعر زیر از مرحوم دکتر افشین یداللهی انداخت من که با این حرف ها خوشم…

از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !
دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟…
با حس ویرانی بیا … تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه … دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه … با عشق ممکن می شود(شاعر : افشین یداللهی)
من می خواهم کار کنم ، نظر و ایده بدهم، خلاق باشم و مفید
حاضرم تا پایین ترین رده سقوط کنم اما در آن رده حرفه ای و مفید باشم یک آبدارچی با سواد و مفید ارزنده تر از یک رئیس نا قابل است.به ما هم مجالی دهید در حد یک گنجشک در آرزوی پرواز ؛ ای عقاب های تیز پرواز که اگر نتوانم بپرم محکوم به سقوط و شکار شدنم.
سردبیر جان:
من هستم و آماده به خدمت مرا هم ببینند….مرا ببخش که بجز رسانه ی شما ملجائی ندارم . مرا ببخش که اینگونه سخت دوستت دارم…
یاعلی.ذره بین حقیقت یاب.

 

985750cookie-checkشما نوشته اید- همه ملوک الطوایفی مشغول حکمرانی هستند!

Please rate this

0 1 2 3 4 5
5 نظرات
  1. همکار رسمی می گوید

    برابر تحقیقات به اطلاع همکاران گرامی می رساند پرداخت فوق‌العاده ایثارگری به تمامی ایثارگران با داشتن هر مدت حضور در جبهه بصورت داوطلبانه بعد از تبدیل حضور جبهه سربازان به داوطلبانه شدن طبق بند دوم از ماده 68 قانون خدمات مدیریت کشوری قابل پرداخت بوده و اخیرا دیوان عدالت گذاشتن شرط حداقل سه ماه جبهه را ملغی نموده است.بدیهیست گذاشتن هر گونه شرط مدت حضور در جبهه در صورت ابلاغ از جانب هر دستگاهی غیر قانونی و قابل پیگیریست.همکاران جهت اطلاع.

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      خب چرا اینجا نوشته ای؟ اینکه به مطلب ربطی ندارد کسی هم شاید نخواند
      تا حالا 425 بار این صفحه باز شده
      ولی صفحه پاتوق رسمی ها میدانید چند بار باز شده؟
      اوه …. از شماره بیرون است

  2. هزار پا می گوید

    هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند
    همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت
    یک لاک پشت حسود

    او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :
    ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟
    در انتظار پاسخ هستم ، با احترام تمام، لاک پشت

    هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد!

    سخنان بیهوده دیگران ازروی بدخواهی و حسادت می تواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده ومانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود

    یوستین گاردر

  3. یه مرد خسته می گوید

    حقیقتا من حتی تا ماه گذشته امید داشتم و سعی تمام کردم که حداقل عشق و علاقه بکار رو که از سال ۸۵ بدوشم کشیدم زنده نگه دارم بخاطرش حتی از شهرستان به مرکز استان امدم چون تو شهرستانها فقط مرده ها رو اول صبح میزارن رو صندلی عصر جمعشون میکنن
    دیدم بچشم چه امیدها که دود شد جوانیما دیگر تمام شد

  4. جواد جان می گوید

    سلام به شما دوست عزیز
    احسنت و مرحبا ……..
    حیف شما و امثال شما که با این طبع و احساس لطیف در مخابرات که به سبک خان های قدیمی که به کارمندانش به چشم رعیت نگاه میکنه مشفول زحمت کشیدن هستید . حیف و صد حیف
    یاد جمله ای افتادم (( گفتند زمان حمله اسکندر به ایران ، اسکندر به بزرگان دربارش چنین می گوید که ما بعد از فتح ایران چگونه بر آنان حکمرانی کنیم ؟ !!!!! یکی از درباریان می گوید بعد از فتح کسانیکه نمی فهمند را بر منسب قدرت بنشان با اینکار آنهایی که درک بالایی دارند یا از ایران کوچ خواهند کرد و یا تا آخر عمر گوشه نشین خواهند شد !!!!!))
    چقدر این حرف برای این روزهای مخابرات صدق میکند !!.
    الان عده ای رو میبینم که درک و هوش بالایی دارند ولی به خاطر حضور عقل های فسیل شده مجبور به گوشه نشینی شده اند و همانند مرده ای صبح ساعت میزنند و عصر خروج خودشان را ثبت میکنند !!!

نظرات بسته شده است.