مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

سردبیر سلام می کند- آقای من سلام!

مخابرات ما-سردبیر- داغ داغ است! همین الان از زیارت برگشتم! ساعت 1:21 صبح است.صبحی که به 5شنبه پیوند می خورد.28 دی ماه 97!

مخابرات ما (سردبیر) – مثل مرغ سر کنده به  چپ و راست می زنی! بالا و پایین می کنی! اما آرام نمی گیری!

راه میری! می دوی! نفس می کشی! نفس کشیدن را تعطیل می کنی! … اما آرام نمی گیری!

در اولین فرصت تعطیل- که فردایش تعطیلی- راه کج می کنی و میری به جایی که همیشه تو را آرام کرده! همیشه کاری کرده برایت و ….!

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

السلام علیک یا ابن رسول الله (ص)

سلام بر تو آقای من!

سلام بر تو که شایسته ای و ….

شب از نیمه گذشته است اما همجنان مردمان در صحن های مختلف در حرکتند!

یکی با کالسکه فرزندش، یکی با ویلچر پدر، مادر یا برادرش، یکی …. یکی …. اما همه نگاهها به یک سو است! همه به یک طرف نگاه می کنند! همه، قلب ها را روانه یک سمت کرده اند! همه …!

نگاهت را که به سمت گنبد نورانی می چرخانی، چیزی در دلت فرو می ریزد! چیزی وجودت را گرم می کند! چیزی پاهایت را داغ می کند تا بتوانی قدم از قدن بکشی و به سمتش بروی!

قدم میزنی … در صحن ها … قدم می زنی و…. ولی هنوز آشفته ای ! آشفته آشفته!

دقیقه ای بعد، ناخواسته، بدون اینکه فکرش را کرده باشی، رسیده ای به … کنج تنهایی خودت! به همان گوشه ای که همیشه، حتی در شلوغ ترین روز و شب های خدا، یک جای دبش برای تو نگه داشته اند!…. رسیده ای به کنج مورد علاقه خودت!

کتاب دعایت را باز می کنی! دعاهای زیارت را یک به یک زمزمه می کنی! … اما هنوز این حس تنهایی و دلتنگی آزارت می دهد!

چشم هایت را می بندی … این بار حرفهای دلت را زمزمه می کنی ….

“آقای من! … آقای من! … آقای من! …. آزرده ام! … آزارم داده اند! …. آزرده کرده اند مرا …. و دستم به هیچ جایی بند نیست!

آقا جان! … برای کسانی که هیچکس را ندارند، شنیده ام که پناهی! … نه .نه . نه! …. دیده ام که پناهی … برای من که بوده ای …

حالا یک بار دیگر، باز دستم از زمین و آسمان کنده است و در فضای لایتناهی بی کسی گرفتارم!

….. با من باش!

… نگذار تنها باشم!

… نگذار آزارنده ها تنهایم ببینند!

………

آقای من!

یک امشب را فقط …. فقط یک امشب را … تو را می خواهم …. خود خود تو را! …. برای خود خود خودم!

حسودم نه؟!
…نه … مشکلم را بزرگ می دانم!

بزرگ … بزرگ ….!

اما کوچکتر از تو! کوچکتر از خواست و اراده تو!

لطفا مرا پناهی باش که به دیگران نیازی نباشد!

لطفا خیمه ام را عمودی باش که عمود دیگری نخواهد!

…. خواهش میکنم … آقای من …!

دمی دم گرفته ای! زبانت با قلبت هم صداست! … حالا اشک ها هم مهمان آن دو می شود! …. آی …. چه شود!

دیگر … مرا تنها بگذار ای قلم! ای نگاه! ای صدا! ای امید! ای فردا!

مرا تنها بگذار!… من امیدی یافته ام که فردا با من است …. فردا با من است!

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

1008870cookie-checkسردبیر سلام می کند- آقای من سلام!

Please rate this

0 1 2 3 4 5
3 نظرات
  1. مجید بابازاده مازندران می گوید

    یا امام رئوف صحن وسرای تو پناهگاه ما بی کسان و بی پناهانه.مرهم درد های ماتویی یا رضاجان. آقا جان ازراه دور بتو سلام میفرستم که بارگاه باصفای تو قطعه ایی ازبهشت است. بی امتحان مرا به غلامی قبول کن رسواشود دل من گر امتحان شود . یا رضاجان.التماس دعا

  2. ناشناس می گوید

    السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا تورا به جان مادرت فاطمه و به جان فرزند عزیزت امام جواد اقا برای درد و رنج عزیزان مخابراتی دوا و درمان باش .آمین

  3. حاصلی می گوید

    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏
    وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
    صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏

نظرات بسته شده است.