مخابرات ما
خبرگزاری مخابرات ما

گفت مشق نام لیلی می کنم

مخابرات ما (سردبیر) – شب گاهی دلم گرفته بود.در محاصره انبوه مشکلات ریز و درشت، مثل همه شما، نه بیشتر و نه کمتر، گاهی آدم خسته می شود طاقتش تمام می شود و …

دو راه بیشتر ندارد! یا باید به در و دیوار بکوبد.عشق را نفرین کند! محبت را آتش بزند! …. یا دل به دریا بزند! چشمانش را مهمان اشک کند و دلش را به خدا بسپارد! دلش را بخدا بسپارد!

یعنی آتش به قلبش بکشد تا … !

1246830cookie-checkگفت مشق نام لیلی می کنم

Please rate this

0 1 2 3 4 5
8 نظرات
  1. حسین می گوید

    سلام
    اینکه من یک مطالبه همگانی را مطرح میکنم مثل بر طرف شدن تعلیق بیمه تکمیلی خود خواهیه؟شما هم زیاد مطرح کردید ، تشکر ولی همچنان مشکل پا بر جاست نه جدید بلکه پارسال هم این مشکل را داشتیم !لطفا ناراحت نشین به شعر گفتن ادامه بدین.

  2. حسین می گوید

    سلام
    خدا را شکر فارغ از گرانی وکرونا و… یاد مجنون میکنی انشا الله همه خوش باشند؛همه صفحه اول اختصاص به نگهداری و… شده و از دل نگرانیها مثل بیمه تکمیلی و اینکه هنوز لیست ۳/۴ به صندوق بازنشستگی ارسال نشده، سود سهام و….علت مراجعه من به سایت وزین مخابرات ما اینه که ببینم مشکلات صنفی وجمعی منعکس میشود تا بلکه گوش شنوایی پیدا شود والا مانند نوشتن مجنون بر روی ریگ بیابان است موید و پیروز باشید.

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      حسین آقا
      فکر نمی کنی خیلی خودخواهانه نظر میدی؟
      آدم های متفاوتی میان اینجا
      نگهداری مشکلات شرکت نیست؟
      ما زوم کردیم روی نگهداری تا بازخورد بگیریم.نتیجه بگیریم
      از بقیه اش هم بقدر کافی حرف زدیم

  3. حمید می گوید

    شعرگویی افتادیم از بی پولی بی وامی منتظرماندن ۳۱ساله لرای بازنشستگی که بره جوانان بیان بجایشان وایثارگران شرکتی تبریک ولی فرزندایثارگررسمی راهم قراردا ببندین به خاطر خداوشهدا.

  4. حاصلی می گوید

    سلام بر سردبیر عاشق !

    عاشق مهر و محبت و وجدان و حق و حقیقت
    اکنون که شب درد عشق دارید و جامی از شراب شعر شاعر بزرگ ، جامی سر کشیده اید به خدا پناه برده اید
    جامی هم از شعر همکار تهرانیتان حاصلی سر بکشید
    که او نیز دل به خدا داده و پناهنده اوست

    میکنی امشب تو از من دلبری
    کرده ای افسون ، مگر افسونگری ؟!

    روی تو گه ماه و گاهی آفتاب
    صد مه و خورشید در پیشت ، پری

    گر همه خوبان عالم ، آورند
    از همه خوبان دنیا ، سرتری

    در دل تاریکی ظلمت فزا
    ماه تویی در همه شب ، اختری

    صبح چو بیرون بشوی از سرا
    نور دلم ، روشن و روشنتری

    “سرو” که “آزاد” به باغت رود
    “بید” شود از همه خوبی بری

    سر به سلامت نبرند سروران
    دیدن تو می برد آن سروری

    تاج شَهان از زر و از گوهر است
    بر همه ىِ تاج شَهان افسری

    قلب خودم را به تو من داده ام
    قالب روحی و تو جان پروری

    غزل از حاصلی

    یا حق

    1. سردبیر - مخابرات ما می گوید

      سلام

      این همه سال زحمت می کشی تا به جایی برسی که
      چایی داشته باشی
      بتونی حرفتو بزنی
      خوب که بهش میرسی
      می بینی نمیتونی حرف بزنی
      نمیشه حرف بزنی
      نباید حرف بزنی
      نباید حرف بزنی
      وگرنه …..
      آی خدا! خفه شدم از بس حرف دارم

      1. حاصلی می گوید

        سلام سردبیر مهربان

        کوشیدنتان در رسانه مخابرات ما ،نشانه زنده بودنتان است

        مطمئن باشید حرف را زده اید میزنید ، لااقل آنان که گوش و هوش دارند نگفته شما را هم می شنوند

        حق یارتان جناب آرشیان

      2. حاصلی می گوید

        من هم یک حرف بزنم

        لطفا از این پیر بشنوید

        هیچ حرفی که باعث اختلاف بین اعضاء صنف مخابرات شود ، نزنید

نظرات بسته شده است.