رمضان,مبارک ماهی بود! /در شب قدر التماس دعا!

مخابرات ما (سردبیر) – امشب اولین شب احتمالی قدر است.شبی که باید قدر دانست تا شاید به یاریش در بارگاه الهی بخشوده شده و در جوار حق صاحب نعمت باشیم.

خدای بزرگ و مهربان وسایل و فرصت هایی در اختیار ما قرار می دهد تا به مقام قربش نزدیک و نزدیک تر شویم.

امشب برای شب قدر در سراسر کشور مراسمی است که مسلمین و مومنین مراسم ویژه ای دارند.مهمترینش قرآن سر گذاشتن است.

چرا اینها را می گویم؟ اینها را که همه میدانند و عمل میکنند!

اما من می خواهم یادآوری کنم تا امشب , در نرم ترین ساعتهای پرواز فرشته ها در فضای حضورتان, در مهربان ترین لحظه و نقطه قلبتون, در لحظه نزدیکی بی واسطه قلبتان به خدا, این سردبیر پیر را از یاد نبرید! … بدون تعارف … امسال بیش از هر زمانی به دعای خیر شما نیاز دارم!

خودتان می دانید  از بسیاری علاقمندی هایم بدلیل کار پر فشار و پر استرس سایت دور شده ام, اما اطمینان دارم دعای ناب شما همه چیز را برایم جبران می کند!

پر خواه هم نیستم! از خدا بخواهید فقط یک لحظه, یک آن , یک دم از خواستنی ترین لحظه امشب شما را به حساب سردبیرتان بگذارد…. میدانم خواسته زیادی است اما من تقاضایم بقدر محبتم به شماست! بزرگ و پر ارزش!

اما …

این ماه, مبارک ماهی بود! یک یک خبرهای خوب که عمری برایشان تلاش می کردید و من نیز پیام رسان شما بودم خبر آخرش در این ماه رسید.

طبقه بندی مشاغل نیروهای شرکتی, کاهش ساعت کار بانوان رسمی و شرکتی ,دائمی شدن نیروهای قراردادی -هر چند کمی تاخیر شده- و …. ممکن است از دید برخی ها کوچک باشد اما برای ما و شما , مدتها پیگیری و نوشتن و خواندن و حرف زدن و کار کردن بوده است.

من برای هر چیزی که بدست می آورم حساب جداگانه ای باز می کنم.بابت همان قدردان خدای مهربان و دیگران می مانم.برای همان هم سعی میکنم بقدر کافی لذت ببرم و روحیه ام را بالاتر ببرم , پس از آن, برای خواستهای دیگرم تلاش می کنم.

اگر برای آنچه می گیریم شاکر خدا نباشیم, همیشه خواسته بزرگتری مطرح کنیم و بدست آمده را کوچک بشماریم, شایسته مقام الهی نیست, شایسته مقام بندگی هم نیست.

در این شب های قدر از خدای بزرگ می خواهم مابقی خواسته ها و نیازهای بزرگ و کوچک ما مخابراتی ها را هم در یاد داشته باشد.ما هنوز هم نیازمند لطف او و بنده های خوبش هستیم.

این حرفهای مرا, حرفهای شب قدری بدانید و بخوانید.نمیدانم چه شد که زبانم -زبان قلمم- باز شد و گفتم! … حتی نمیدانم چرا در این عصر ماه مبارک, دلم گرفته است با اینکه خبرهای خوبی از حل مشکل انفرادی همکارانمان -که به ما افتخار پیگیری مشکلشان را داده بودند- به من رسیده است…. اما دلم تنگ است … دلتنگ دعاهای بی ریای شما هستم.دنبال بهانه ام تا دعاهای پرارزش شما را دشت کنم! .. آن هم در شبی چنین باشگوه!

زمانی که در حال نوشتن این مطلب هستم, عصرگاهی است, ده دقیقه تا اذان مغرب مانده است.در این لحظات ما را از دعا فراموش نکنید , که ما هم شما را از یاد نخواهیم برد.

.

دعاهایتان قبول

عمرتان طولانس