مطلب وارده- ۱۴۰۵ بسیار نزدیک است

اقای هومن
هرچه می کشیم از سرائیان است
یکی از عوامل نابودی ونارضایتی ایشان بوده
چه کسانی از نردبان او بالا رفتند
چقدر پارتی بازی کرد
وچقدر حق وناحق شد

این تیم مدیریتی این کاره نیست.
شرکت مخابرات، یک مدیرعامل از لحاظ دانش و استراتژی مثل سرائیان میخواد.
بدون برنامه و بدون استراتژی که نمیشه شرکت رو چرخوند
فقط شده کار روزانه و هرچه آید خوش آید
زمان سرائیان از هرلحاظ خوب نبود ولی خدائیش لااقل ی برنامه داشت. ی رهنگاشت داشت
چون خودش ترسیم کرده بود و اگر میزاشتن که بمونه؛ اگر به اهداف نمیرسید باید خودش جواب میداد.
خوبی این تیم اینه که آخرش نمیگیم اینم اینکاره نبود، از همین اولش میشه گفت که این تیم این کاره نیست.

سلام
به نظر من هم سهامدار عمده فاقد استراتژی مشخص در قبال شرکت و صرفا” تامین منافع خودش هست، دولت هم قدرتی نداره که اعمال نفوذ کنه، با وجود تفرقه بین نیروها(رسمی-قرادادی-شرکتی…) هم آب زیادی از همفکری، هم اندیشی گرم نمیشه، تا زمانی تمام نیروها مطالبه گری جمعی نداشته و هر گروهی به فکر منافع خود باشه، همین آش و همین کاسه، من آینده مخابرات ایران را یک شرکت ارائه دهنده زیر ساخت، فضا، پاور، لینک و accees میبینم, دولت هم اینطوری راضیه، با در اختیار قرار دادن منابع مخابرات به FCP ها در قالب قرار داد هایی مثل بیت استریم، به ادافش رسیده، در نهایت چیزی شبیه شرکت ارتباطات زیر ساخت میشه که تعداد کمی نیروی رسمی فقط برای نظارت داره و تمام کار های اجرایی را به شرکت های پیمانکاری سپرده.

این حقوقی که ما مخابراتی ها دریافت میکنیم خیلی کم است

به نظر من عالی اگر گوش شنوایی باشد خلاصه ریشه ای حل شود

با سلام تا سال ۱۴۰۵ما که باز نشسته میشیم هر کاری میخواهید بکنید هر چه زودتر که فردا خیلی دیره.

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جایی نرسد فریاد است!
سردبی جان سلام.
می دانم که کوتاه بودن پاسخ همیشه کار آمد تر و در شان عملکرد بهتر است اما چه کنم که این شعر حرف را در مورد این مطلب شما به اتمام رسانده است.
ما خراب غم و خم‌خانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
خیز و از شعله می آتش نمرود افروز
خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است
سیل کُهسار خم از میکده در شهر افتاد
وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است
بجز از تاک که شد محترم از حرمت می
زادگان را همه فخر از شرف اجداد است
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است
گفته‌ای نیست گرفتار مرا آزادی
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است
چشم زاهد بشناسائی سِرّ رخ و زلف
دیدن روز و شب و اعمی مادر زاد است
گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود
کانکه در عهد من این کوه کَنَد فرهاد است
هر که یغما شنود ناله‌ی گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از فولاد است
شاعر: یغمای جندقی

اگر مخابراتی تا سال ۱۴۰۵ باقی مانده باشد
وقتی یک نظامی با دخالت نهادهای بیرونی جاکم مخابرات که شرکتی کاملا تخصصی است شود انتظارات غیر واقعی نباید داشت. چند مدتی مهمان است و بعد جایگاه را تحویل مامور بعدی خواهد داد. عده ای هم این وسط قلیانهایشان چاق میشود