پای درس مهندس وصلی ؛ بازگشت به شکوه و عظمت گذشته مخابرات.
[box]مخابرات ما – جلسه رسمی است.من مهمان جلسه ام.اما نمی توانم یادداشت برندارم , بویژه اینکه در این جلسه مهندس وصلی عضو هیئت مدیره شرکت مخابرات ایران بحث را با طرح الگوهای جیمز بلاسکو جالب کرده بود.
آنچه می خوانید صرفا یادداشتهای بریده و مقطع من از حضور در این جلسه است.
این گفته ها از این نظر اهمیت دارد که می خواهیم بدانیم مردان امروز مخابرات با تکیه بر کدام الگوها ره نگاشتی شده اند! [/box]
شرکت یا شراکت یعنی عده ای دور هم جمع میشوند پول روی هم میگذارند تا سودی بدست بیاورند.
در زمان کار دولتی فقظ کارمان اثر بخشی بود سود آوری نبود.با هر قیمتی باید کار را انجام میدادیم.به روستاها و شهرها در هر جایی ارتباط میدادیم.کاری هم به قیمت تمام شده نداشتیم..
ولی الان چنین نیست. حالا مخابرات شرکتی است سهامی , 17000 شخصیت حقیقی و حقوقی مثل من و شما از آن سهم خریده ایم.تا سود مناسب ببریم.البته 40 درصد هم بیت المال در آن است.به هر حال , اولین رسالت ما تامین سود مناسب برای سهامدار.
تامین سود , با افزایش درآمد و با کاهش و کنترل هزینه بدست می آید.ابزار و امکانات تولید سود,همین شبکه است و کارکنانی که با مشتری سر و کار دارند این کارکنان هستند که رضایت مشتری را جلب می کنند.
از این بعد یا د ر هر جایی از کارمند حرف میزنم منظورم تمامی افراد است.نیروهای رسمی, قراردادی , پیمانکاری و حتی بازنشسته ها.همه شان هم مهم هستند.بطور مثال من بازنشسته ام.شما آینده خودتان را در من بازنشسته می بینید.اگر من تامین باشم, زندگی راحتی داشته باشم شما هم به آینده امیدوار خواهید شد.اما اگر اینها نباشد شما قطعا نگران آینده خودتان خواهید بود و بدرستی کار نخواهید کرد.تا بازنشسته ها در شرایط امن نباشند کارکنان و عوامل اجرائی زیر مجموعه به شما دل نخواهند بست.
خلاصه کلام این است که مشتری رئیس ماست.جلب رضایت او اصلی ترین وظیفه ماست. ما از گذشته ای که مردم برای یک خط تلفن دنبال ما بودند باید برسیم به جایی که بگوییم مشتری رئیس ماست! ایا می توانیم؟
مشکل ما مدیران در حال حاضر این است که نگاهی خصوصی به کار نداریم.ولی این تغییر نگاه شدنی است.
در زمان دولتی هدف اثر بخشی بود.اما حالا اثر بخشی هدف ما نیست باید یک ریال هزینه کردمان د رجهت سودآوری باشد.
جیمز بلاسکو معرف روش های نوین مدیریتی است.او معتقد است مدیریت دیکته ای نیست ضمن اینکه روش مدیریت واحدی هم در دنیا وجود ندارد
حرف اول جیمز بلاسکو این است: موفقیت امروز , دشمن بهروزی آینده است.
یعنی چه؟
در نظر بگیرید قبلا فقط کارمان تلفن بود.اگر کسی تلفن می خواست صدها واسطه میتراشید از استاندار بگیر تا فرماندار و دیگران را واسطه میکرد تا یک خط تلفن به او بدهیم.هر یک از مدیران در آن زمان برای خودش سلطانی بود!
اما اگر به آن موفقیت بسنده کنیم , شکست خورده ایم.نمونه اش IBM است که در سال 80 سرآمد دیگران بود اما در سال 90 شکست خورد.چرا که در باد موفقیت سال 80 خوابید و خودش را با نیاز مشتری تطبیق نداد.
حرف دوم جیمز بلاسکو این است : من به گله ای بوفالو نیاز ندارم! بلکه به دسته ای غاز نیاز دارم!
خواص بوفالو این است: وفادار, مطیع, وابسته , منتظر دستور.
اگر اولین بوفالو را به هر مسیری هدایت کنید بقیه هم به همان راه می روند.اگر اولی را به دره هدایت کنید بقیه همه به دره می افتند.اینجاست که بلاسکو می گوید من به دسته ای بوفالو نیاز ندارم.
پس از آن جیمز بلاسکو به دسته غازها اشاره میکند.می گوید همه غازها هدف را میدانند.مسیر را هم میدانند.یک غاز جلو حرکت میکند فضا را می شکافد تا بقیه در کنار او ساده تر بال بزنند و انرژی کمتری در مقابل باد صرف کنند!
در دسته غازها , به محض اینکه یکی خسته می شود دیگری جایش را می گیرد.ولی چنین نیست که نفر دوم یا معاون حتما جانشین او شود.یکی از میان غازها که توانائی اش را دارد جای او را می گیرد .ممکن است نفر آخر باشد.بعد وقتی خسته می شود جایش را به دیگری میدهد.کل پرواز غازها 170 درصد راندمان کارشان را افزایش می دهد.
در دسته غازها اگر یکی خسته شود یا بیمار باشد چنین نیست که تنها رها شود و بقیه پی کارشان بروند! حتما چند تا از غازها او را همراهی میکنند , به زمین برمیگردند تا وقتی که حالش بهتر شود و دوباره همه با هم به دسته برسند.
حتی وقتی یکی تیر میخورد بقیه با او به زمین می آیند تا به نجاتش کمک کنند.اینها نشانه هوشیاری دسته غازهاست.
کاش ما در کارمان و تشکیلاتمان به هوشیاری غازها بودیم.
سومین جمله جیمز بلاسکو این است که : بزرگترین مانع در پیشرفت, خود من هستم اول باید خودم تغییر کنم.
یعنی باید مدیری متفاوت از گذشته باشم.
او میگوید تغییر برای من دشوار است برای پرسنل هم دشوار است. نیروی انسانی از تغییر اجباری متنفر است ولی از تغییر اختیاری راضی است.
همه باید بدانند مقصد کجاست تا خودشان در خودشان تغییر ایجاد کنند.
واقعیت کسب و کار امروز : درآمد مستمر و جلب رضایت مشتری است.
یعنی باید باور کنیم که مشتری رئیس ماست الان درآمد ما از ارتباطات سیار است نباید مشتری را ازدست بدهیم باید چسبندگی بیشتری ایجاد کنیم.(توصیه ای برای همراه اولی ها بود)
رضایت کاری کارکنان مهم است که مدیران باید در پی حصول آن باشند.نه رضایت و نه کار به تنهایی فایده ای ندارد باید هر دو با هم باشند.رضایت کارکنانی که کار نمی کنند ارزشی ندارد.کار هم به تنهایی کافی نیست.باید رضایتمندی در کار ایجاد شود.کارکنان باید احساس رضایت کنند, رضایتمندی کارکنان نیز د ر گرو معیشت آنان است باید همه تامین شوند, ولی تا به سود مناسب نرسیم معیشت مناسب برای کارکنان هم اتفاق نمی افتد.بهمین دلیل همه باید کاری کنیم که سود مناسبی بدست آید.
همه مشکلات ما وابسته به شرایط نقدینگی است.
ما توکل میکنیم به خدا, و با طرح و نقشه می خواهیم به دوران عظمت و شکوفایی مخابرات برگردیم.
*****
سلام خسته نباشید تغییرات حق مدیران ارشد جدید است که آینده شرکت و انگیزه پرسنل به آن وابسته است
اما مد یران جدید بایستی توجه داشته باشند که مدیران قدیمی همه آزمایش خود را داده اند آقای معاونت تجاری جدید اصلا ادم کار جمعی نیست و در استان تهران از او جز عدم شفافیت و یکه تازی و قرار دادهای تحمیلی بر ضد شرکت آثار چیزی وجود ندارد که همه استان تهرانی ها را می لرزاند و هنوز تاوان آن ضرر دهی را نداده اورا به بالاترین پست می گمارند
درس خواندم تلاش کردم دانشگاه رفتم در محیط کار به کار دلسوزی کردم سابقه ام زیاد شد تجربه ام افزون گشت اما اما متاسفانه کسی را بر من رییس گردانیدند که از همه نظر از من پایین تر بود حتی دانشگاه هم قبول نشده است مدرک خیلی حیلی پایین تر از همه افراد اداره مان ، درک مشائل فنی هیچ ، دلسوزی کم ، تلاش: هرچه پیش آید خوش اید .ولی او رییس من است و مدیریت بالا حرف او را ملاک قرار می دهد شما بگویید چه انگیزه ای مرا در زندگی امیدوار کند مدیران جدید شجاعت داشته باشند به حرفهایی که می گویند عمل کنند از تحول همه خیر می برند حتی آن رییسی که حقش نیست او جایگاه واقعی حود را پیدا می کند
اخیرا بخشنانه ای آمده و لیست افراد متخصص تاثیر گذار در شرکت را از این مدیران خواسته اند ولی اداره ما از دادن یک اسم هم می ترسد چرا نیروی انسانی خود اقدام به تهیه افراد متخصص بر اساس موجودی پرونده ها نمی کند با وجودیکه می داند ادارات مانع تراشی می کنند مباد ا افراد دیگری را جایگزین این اقایان کند
دوستان مدیریت شرکت را دعوت می کنیم به عمل به قول هایی که در اول انتخابشان به این سمت همه پرسنل را امیدوار کردند اقایان عزیز شما هیچ تغییرات مدیریتی نمی خواهید اعمال کنید ؟ از افراد سابق نمی خواهید تبری جویید ؟ که شرکت را ورشکست کردند با اعمال بی خردانه خود ؟ ریشه های بی خردی را نمی خواهید قطع کنید ؟ اگر چنین است پس چرا از از سمت از دست داده ها مجددا در سمت های بالا ی نظیر مشاوره مدیرعامل استفاده می کنید اینها کم ضرر زدند که می خواهید ضررها رادامه داشته باشد ؟ پس چرا به سرغ نیروها ی ایزوله شده دهه اخیر نمی روید ؟ که هم انگیزه را به شرکت بر گردانید و هم قابلیت اینها را ببینید که مظلوم واقع شده بودند پس معنی تحول چیست ؟ مجداا مرتب سمینهار های تکراری با این مدیران امتحان پس داده تا سطح رییس اداره در شان شما تحول خواهان نیست نکنید این کارهای دشمن شاد کن را شرکت را نجات دهید از دست جفاگران و شایسته شالاری را باب کنید که خداوند از شما راضی بگردد عمر و دانش و سواد این همکاران دارد نابود میشود بدون کوچکترین امید به اینده ارتقا شرکت